English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deflector plates U صفحههای منحرف کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
powering U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powered U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
divertive U منحرف کننده
diversionary U منحرف کننده
deflecting voltage U ولتاژ منحرف کننده
deflecting electrode U صفحه منحرف کننده
deflecting electrode U الکترد منحرف کننده
divertor switch U کلید منحرف کننده
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
magnetic deflection field U میدان منحرف کننده مغناطیسی
diversionary attack U تک منحرف کننده توجه دشمن
baffling U منحرف کننده جریان سیال
baffle U منحرف کننده جریان سیال
baffles U منحرف کننده جریان سیال
baffled U منحرف کننده جریان سیال
spoiler U تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
deviates U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
diversionary landing U فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
crystals U ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystal U ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
astray U منحرف
lost U منحرف
perverting U منحرف
perverted U منحرف
deviant U منحرف
aberrant U منحرف
hell bent U منحرف
deviants U منحرف
hell-bent U منحرف
pervert U منحرف
perverts U منحرف
deviates U منحرف
awry U منحرف
amiss U منحرف
deviated U منحرف
deviator U منحرف
deviate U منحرف
perverse U منحرف
deviating U منحرف
digressional U منحرف
swerving U منحرف کردن
fall off U منحرف شدن
deflect U منحرف شدن
draw off U منحرف کردن
deflect U منحرف کردن
deflected U منحرف شدن
swerving U منحرف شدن
excurse U منحرف شدن
averted U منحرف کردن
deflected U منحرف کردن
deflects U منحرف شدن
step aside U منحرف شدن
deflecting U منحرف شدن
curve U کم کم منحرف شدن
deflects U منحرف کردن
digress U منحرف شدن
bend U منحرف کردن
curves U کم کم منحرف شدن
intervert U منحرف کردن
digressed U منحرف شدن
digresses U منحرف شدن
digressing U منحرف شدن
averts U منحرف کردن
averting U منحرف کردن
curving U کم کم منحرف شدن
deflecting U منحرف کردن
swerves U منحرف کردن
deviates U منحرف شدن
call off U منحرف کردن
wringing U منحرف کردن
wrings U منحرف کردن
pay off U منحرف شدن
perverting U منحرف کردن
pervert U منحرف کردن
perversity U منحرف بودن
errant U منحرف بدنام
wring U منحرف کردن
perverts U منحرف کردن
deviator U منحرف شونده
deviated U منحرف شدن
deviate U منحرف شدن
deviating U منحرف شدن
avert U منحرف کردن
digressively U بطور منحرف
hell-bent U منحرف شده
hell bent U منحرف شده
swerve U منحرف شدن
swerve U منحرف کردن
divert U منحرف شدن
astray U منحرف بیراه
swerved U منحرف کردن
swerved U منحرف شدن
diverted U منحرف کردن
divert U منحرف کردن
swerves U منحرف شدن
to step aside U منحرف شدن
diverts U منحرف شدن
diverted U منحرف شدن
diverts U منحرف کردن
skews U منحرف کج نگاه کردن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
detours U خط سیر را منحرف کردن
antevert U به جلو منحرف کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
devious U غیر مستقیم منحرف
distract U منحرف کردن توجه
twisty U پیچ دار منحرف
to put off the scent U ازجاده منحرف کردن
skew U منحرف کج نگاه کردن
distracts U منحرف کردن توجه
to call off U منحرف یامنصرف کردن
detour U خط سیر را منحرف کردن
oblique U غیر مستقیم منحرف
back slide U منحرف شدن از مسیر
wandered U اواره بودن منحرف شدن
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
slips U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
yaw U ازمسیر خود منحرف شدن
yawed U ازمسیر خود منحرف شدن
wander U اواره بودن منحرف شدن
slipped U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip U سرخوردن منحرف شدن از مسیر
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
wanders U اواره بودن منحرف شدن
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
sidetrack U از امر اصلی منحرف شدن
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumps U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
sidetracked U از امر اصلی منحرف شدن
indivertible U انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
extravagate U ازحداعتدال بیرون رفتن منحرف شدن
bolting U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
to veer off the street U از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
bolted U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts U فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
borrow U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrowed U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrows U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
to fly off U شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
warps U تاب دار کردن منحرف کردن
warped U تاب دار کردن منحرف کردن
warp U تاب دار کردن منحرف کردن
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com