Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get back at
<idiom>
U
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harming
U
صدمه
casualty
U
صدمه
casualties
U
صدمه
hardships
U
صدمه
hardship
U
صدمه
displeasure
U
صدمه
indemnity
U
صدمه
indemnities
U
صدمه
maims
U
صدمه
maim
U
صدمه
concussion
U
صدمه
injury
U
صدمه
blows
U
صدمه
maimed
U
صدمه
blow
U
صدمه
harm
U
صدمه
harms
U
صدمه
harmed
U
صدمه
injuriousness
U
صدمه
maiming
U
صدمه
hurtless
U
بی صدمه
shock
U
صدمه
shocked
U
صدمه
hurting
U
صدمه
hurt
U
صدمه
scathe
U
صدمه
shocks
U
صدمه
scot free
U
بی صدمه
scot-free
U
بی صدمه
torts
U
صدمه
harmfulness
U
صدمه
hurts
U
صدمه
tort
U
صدمه
safest
U
صدمه نخورده
harming
U
صدمه زدن
safes
U
صدمه نخورده
lay hands on someone
<idiom>
U
صدمه زدن
harm
U
صدمه زدن
hurts
U
صدمه اذیت
offends
U
صدمه زدن
occupational hazards
U
صدمه شغلی
offend
U
صدمه زدن
endamage
U
صدمه زدن
safe
U
صدمه نخورده
unscathed
U
صدمه ندیده
occupational hazard
U
صدمه شغلی
hurting
U
صدمه اذیت
concussion
U
تصادم صدمه
hurt
U
صدمه اذیت
offended
U
صدمه زدن
damage
U
صدمه دیدن
safer
U
صدمه نخورده
disservice
U
صدمه بدخدمتی
mauled
U
صدمه زدن
bodily harm
U
صدمه جسمانی
maul
U
صدمه زدن
shock
U
صدمه ضربت
hurtfulness
U
مضرت صدمه
harmlessly
U
بدون صدمه
scathe
U
صدمه زدن
damnify
U
صدمه زدن
harms
U
صدمه زدن
shocked
U
صدمه ضربت
mauling
U
صدمه زدن
harmed
U
صدمه زدن
shocks
U
صدمه ضربت
mauls
U
صدمه زدن
intact
U
صدمه ندیده
concuss
U
صدمه زدن
to turn turtle
U
برگشتن
roll around
<idiom>
U
برگشتن
on the way back
U
در برگشتن
to come back
U
برگشتن
to go back
U
برگشتن
resile
U
برگشتن
to put back
U
برگشتن
recrudesce
U
برگشتن
regorge
U
برگشتن
reoccurrence
U
برگشتن
revert
U
برگشتن
reverted
U
برگشتن
repullulate
U
برگشتن
reverting
U
برگشتن
retroflex
U
برگشتن
reverts
U
برگشتن
deviated
U
برگشتن
regurgitated
U
برگشتن
returns
U
برگشتن
lapse vi
U
برگشتن
get back
<idiom>
U
برگشتن
backslide
U
برگشتن
reversing
U
برگشتن
returned
U
برگشتن
return
U
برگشتن
regurgitate
U
برگشتن
deviates
U
برگشتن
deviating
U
برگشتن
sheer
U
برگشتن
reverses
U
برگشتن
reverse
U
برگشتن
deviate
U
برگشتن
abjeure
U
برگشتن از
returning
U
برگشتن
regurgitating
U
برگشتن
reversed
U
برگشتن
chare
U
برگشتن
come back
U
برگشتن
regurgitates
U
برگشتن
hark back
U
برگشتن
go back
U
برگشتن
double back
<idiom>
U
برگشتن
reoccurring
U
برگشتن
injured parties
U
طرف صدمه دیده
conserving
U
از صدمه محفوظ داشتن
injured party
U
طرف صدمه دیده
conserve
U
از صدمه محفوظ داشتن
marring
U
صدمه زدن اسیب
mar
U
صدمه زدن اسیب
conserved
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserves
U
از صدمه محفوظ داشتن
damage
U
صدمه دیدن ازون
marred
U
صدمه زدن اسیب
rebound
U
پس زدن برگشتن
to fall away
U
برگشتن مرتدشدن
rebounding
U
پس زدن برگشتن
apostatize
U
از دین برگشتن
remigrate
U
از مهاجرت برگشتن
untread
U
برگشتن بازگشتن
till his return
U
تا موقع برگشتن او
resile
U
به عقب برگشتن
go back on
<idiom>
U
به عقب برگشتن
introspect
U
بخود برگشتن
head off
<idiom>
U
به عقب برگشتن
swindles
U
ورق برگشتن
capsize
U
برگشتن قایق
capsized
U
برگشتن قایق
to bounce
[cheque/check]
U
برگشتن
[چکی]
capsizes
U
برگشتن قایق
capsizing
U
برگشتن قایق
swindled
U
ورق برگشتن
swindle
U
ورق برگشتن
rebounds
U
پس زدن برگشتن
rebounded
U
پس زدن برگشتن
constructive total loss
U
صدمه کلی خسارت بنیانی
miscarrying
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
nips
U
صدمه زدن دردناک بودن
miscarry
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
nip
U
صدمه زدن دردناک بودن
nipped
U
صدمه زدن دردناک بودن
malignant
U
زیان اور صدمه رسان
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
miscarries
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
injures
U
اذیت کردن صدمه زدن
injure
U
اذیت کردن صدمه زدن
let (someone) have it
<idiom>
U
شخصی را به سختی صدمه زدن
indemnify
U
صدمه زدن به غرامت دادن
injuring
U
اذیت کردن صدمه زدن
damage
U
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
topples
U
برگشتن واژگون کردن
chars
U
جسم زغال برگشتن
toppling
U
برگشتن واژگون کردن
repatriates
U
بمیهن خود برگشتن
retracting
U
عقب کشیدن برگشتن
come back
<idiom>
U
به فکر شخص برگشتن
charring
U
جسم زغال برگشتن
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
toppled
U
برگشتن واژگون کردن
topple
U
برگشتن واژگون کردن
repatriated
U
بمیهن خود برگشتن
retracts
U
عقب کشیدن برگشتن
char
U
جسم زغال برگشتن
repatriation
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriating
U
بمیهن خود برگشتن
repatriations
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
retract
U
عقب کشیدن برگشتن
to throw back
U
به تبار خود برگشتن
repatriate
U
بمیهن خود برگشتن
retracted
U
عقب کشیدن برگشتن
recoiled
U
بحال نخستین برگشتن
perseverate
U
اصراردر برگشتن کردن
recoil
U
بحال خود برگشتن
recoil
U
بحال نخستین برگشتن
recoiled
U
بحال خود برگشتن
recoiling
U
بحال خود برگشتن
recoiling
U
بحال نخستین برگشتن
recoils
U
بحال خود برگشتن
recoils
U
بحال نخستین برگشتن
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
home
U
شهر بخانه برگشتن
homes
U
شهر بخانه برگشتن
hurt
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurting
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurts
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
knock one's block off
<idiom>
U
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
put about
U
تغییر جهت دادن برگشتن
counter recoil
U
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
overturned
U
معلق شدن برگشتن وسیله
overturns
U
معلق شدن برگشتن وسیله
bear up
U
برگشتن قایق بسمت باد
backcross
U
چند پشت بعقب برگشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com