English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full-throated U صدا یا فریاد بسیار بلند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supereminent U بسیار بلند
low-rise U نه بسیار بلند
over striding U گام بسیار بلند
sky scraper U بادبان سه گوش بسیار بلند
gigantesque U غول یاشخص بسیار بلند
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
spike [in a curve/development etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
kiai U فریاد
whoop U فریاد
squawks U فریاد
squawked U فریاد
shouts U فریاد
calling U فریاد
shouted U فریاد
squawk U فریاد
exclamations U فریاد
exclamation U فریاد
shouting U فریاد
shout U فریاد
whooping U فریاد
whooped U فریاد
outcries U فریاد
outcry U فریاد
rhodomontade U فریاد
squeal U فریاد
squealed U فریاد
squeals U فریاد
frets U فریاد
groaned U فریاد
groan U فریاد
fret U فریاد
vociferation U فریاد
mewl U فریاد
groans U فریاد
shrieks U فریاد
shrieking U فریاد
whoops U فریاد
groaning U فریاد
redresser U فریاد رس
shrieked U فریاد
shriek U فریاد
cries U فریاد گریه
cries U فریاد زدن
bawls U فریاد زدن
gaff U گفتاربیهوده فریاد
cry U فریاد زدن
yell U فریاد زدن
hollered U فریاد خوشحالی
hollering U فریاد خوشحالی
hollers U فریاد خوشحالی
yelling U فریاد زدن
yelled U فریاد زدن
yells U فریاد زدن
shouter U فریاد زننده
screamer U فریاد زدن
holler U فریاد خوشحالی
utter a cry U فریاد زدن
cry U فریاد گریه
hurray U فریاد زدن
whoops U فریاد کردن
whooping U فریاد کردن
whoopee U فریاد خوشحالی
blat U فریاد کردن
whoop U فریاد کردن
To cry out . U فریاد بر آوردن
whooped U فریاد کردن
to cry wolf too often U انقدربدروغ فریاد
vociferance U فریاد و نعره
war whoop U فریاد جنگ
war cry U فریاد جنگی
jubilate U فریاد شادی
greet U داد فریاد
bawl U فریاد زدن
greeted U داد فریاد
greets U داد فریاد
bawled U فریاد زدن
to by blue muder U فریاد کردن
bawling U فریاد زدن
shrieking U فریاد دلخراش زدن
shriek U فریاد دلخراش زدن
chevy U فریاد هنگام شکار
shrieked U فریاد دلخراش زدن
to roar with pain U از درد فریاد زدن
salvoes U فریاد دسته جمعی
shrieks U فریاد دلخراش زدن
with rejoicings and embraces U با شادی و فریاد هورا
triumphantly U فاتحانه فریاد پیروزی
To go to someones rescues . To succour someone . U به فریاد کسی رسیدن
salvo U فریاد دسته جمعی
triumphant U فاتحانه فریاد پیروزی
screech U فریاد شبیه جیغ
to shout for joy U از خوشی فریاد زدن
screeched U فریاد شبیه جیغ
to break forth in to joy U از خوشی فریاد کردن
screeching U فریاد شبیه جیغ
screeches U فریاد شبیه جیغ
howl U فریاد زدن عزاداری کردن
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
howled U فریاد زدن عزاداری کردن
howls U فریاد زدن عزاداری کردن
donnybrook U فریاد پرسر وصدا هیاهو
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
exclamatory U شگفت اور متضمن فریاد
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
holler U فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollers U فریاد کردن سروصداراه انداختن
rodomontade U گزافه گویی کردن فریاد
hollering U فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered U فریاد کردن سروصداراه انداختن
jobilate U شادی کردن از خوشی فریاد زدن
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
oftentimes U بسیار
unco U بسیار
no end of U بسیار
out and a way U بسیار
plenty U بسیار
lot U بسیار
multiplicity U بسیار
very U بسیار
thousand and one U بسیار
by far U بسیار
immortally U بسیار
all- U بسیار
all U بسیار
mickle or muckle U بسیار
lashongs U بسیار
beastby U بسیار
an abundance of U بسیار
muckle U بسیار
not a lettle U بسیار
clinking U بسیار
seldom U بسیار کم
precious U بسیار
multiped U بسیار پا
far U بسیار
very little U بسیار کم
many U بسیار
mickle U بسیار
numerous U بسیار
abundant U بسیار
galore U بسیار
awfully U بسیار
parlous U بسیار
powerfully U بسیار
sorely U بسیار
longeval U بسیار زی
sopping U بسیار
far and away U بسیار
terrible <adj.> U بسیار بد
sadly U بسیار بد
detestable U بسیار بد
rotten <adj.> U بسیار بد
so mush U بسیار
desperate U بسیار بد
multifarious U بسیار
ever so U بسیار
awful <adj.> U بسیار بد
lousy <adj.> U بسیار بد
much U بسیار
overly U بسیار
death trap U بسیار خطرناک
crucial U بسیار سخت
priceless U بسیار پر قیمت
cloying U بسیار احساساتی
chasm U فرق بسیار
crucially U بسیار سخت
overly U بسیار گرانه
all-powerful U بسیار نیرومند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com