Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
boh
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revolt
U
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolts
U
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
apophasis
U
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
thumb one's nose
<idiom>
U
با تنفر نگاه کردن
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
remarking
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
suggests
U
افهار کردن
suggest
U
افهار کردن
suggesting
U
افهار کردن
expressed
U
افهار کردن
expressing
U
افهار کردن
suggested
U
افهار کردن
expresses
U
افهار کردن
express
U
افهار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
misstate
U
افهار غلط کردن
back-pedalling
U
افهار ندامت کردن
back-pedal
U
افهار ندامت کردن
observed
U
افهار عقیده کردن
pish
U
افهار نفرت کردن
observes
U
افهار عقیده کردن
observing
U
افهار عقیده کردن
pass an opnion
U
افهار عقیده کردن
opine
U
افهار عقیده کردن
remarked
U
افهار نظر کردن
back-pedalled
U
افهار ندامت کردن
to profess regret
U
افهار تاسف کردن
back-pedals
U
افهار ندامت کردن
offer
U
افهار یاابراز کردن
offered
U
افهار یاابراز کردن
remark
U
افهار نظر کردن
asserts
U
افهار قطعی کردن
resent
U
افهار رنجش کردن
asserted
U
افهار قطعی کردن
declares
U
افهار کردن گفتن
offers
U
افهار یاابراز کردن
declaring
U
افهار کردن گفتن
remarking
U
افهار نظر کردن
resenting
U
افهار رنجش کردن
assert
U
افهار قطعی کردن
resents
U
افهار رنجش کردن
asserting
U
افهار قطعی کردن
remarks
U
افهار نظر کردن
observe
U
افهار عقیده کردن
resented
U
افهار رنجش کردن
declare
U
افهار کردن گفتن
pronounces
U
افهار عقیده کردن
pronounce
U
افهار عقیده کردن
make a comment
U
افهار نظر کردن
professing
U
ادعا یا افهار کردن
fawned
U
افهار دوستی کردن
professes
U
ادعا یا افهار کردن
suggested
U
افهار عقیده کردن
fawn
U
افهار دوستی کردن
suggest
U
افهار عقیده کردن
fawns
U
افهار دوستی کردن
profess
U
ادعا یا افهار کردن
condole
U
افهار تاسف کردن
suggesting
U
افهار عقیده کردن
express an opinion
U
افهار عقیده کردن
suggests
U
افهار عقیده کردن
to make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
express one's views
U
افهار نظر کردن
make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
pass an opinion
U
افهار عقیده کردن
asseverate
U
بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
allude
U
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
U
افهار کردن مربوط بودن به
to declare oneself
U
قصد خودرا افهار کردن
imported
U
به کشور اوردن افهار کردن
import
U
به کشور اوردن افهار کردن
alluding
U
افهار کردن مربوط بودن به
alludes
U
افهار کردن مربوط بودن به
importing
U
به کشور اوردن افهار کردن
to make a remark
U
حرفی زدن افهار نظری کردن
to recede from an engagement
U
از افهار عقیدهای خود داری کردن
opine
U
افهار نظر کردن نظریه دادن
assaults
U
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted
U
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault
U
افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
dogmatize
U
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
state
U
افهار کردن وتصریح کردن
stated
U
افهار کردن وتصریح کردن
stating
U
افهار کردن وتصریح کردن
state-
U
افهار کردن وتصریح کردن
states
U
افهار کردن وتصریح کردن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
disgust
U
تنفر
detestation
U
تنفر
misogyny
U
تنفر از زن
indignantly
U
با تنفر
abhorrence
U
تنفر
disgusts
U
تنفر
distaste
U
تنفر
teen
U
تنفر
loathing
U
تنفر
execration
U
تنفر
disrelish
U
تنفر
repellence
U
تنفر
hatred
U
تنفر
resentment
U
تنفر
abhorrently
U
با تنفر
abhorrer
U
تنفر کننده
mislike
U
تنفر داشتن از
abominate
U
تنفر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
dislikable
U
قابل تنفر
dislikeable
U
قابل تنفر
Finifugal
<adj.>
U
تنفر از پایان
hate
U
نفرت تنفر
hated
U
نفرت تنفر
hates
U
نفرت تنفر
abhorring
U
تنفر داشتن از
revulsion
U
تنفر شدید
hating
U
نفرت تنفر
revulsive
U
تنفر اور
abhorred
U
تنفر داشتن از
abhors
U
تنفر داشتن از
abhor
U
تنفر داشتن از
the public
[popular]
odium
U
تنفر مردم عمومی
swishing
U
صدای فش فش کردن
crepitate
U
صدای خش خش کردن
swishes
U
صدای فش فش کردن
swish
U
صدای فش فش کردن
plink
U
صدای دق دق کردن
swished
U
صدای فش فش کردن
swoosh
U
صدای خش خش کردن
to blate
U
مع مع کردن
[صدای بز]
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
detest
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
prejudice agaiast a person
U
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
detesting
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests
U
تنفر داشتن از بیزار بودن از
pinged
U
صدای غژایجاد کردن
bellow
U
صدای گاو کردن
bellowing
U
صدای گاو کردن
sizzle
U
صدای هیس کردن
whooshes
U
صدای صفیرایجاد کردن
whoosh
U
صدای صفیرایجاد کردن
bellow
U
صدای غرش کردن
sizzled
U
صدای هیس کردن
ping
U
صدای غژایجاد کردن
sizzles
U
صدای هیس کردن
bellowed
U
صدای غرش کردن
bellowing
U
صدای غرش کردن
whooshing
U
صدای صفیرایجاد کردن
chirr
U
صدای ملخ کردن
keck
U
صدای قی کردن دراوردن
pings
U
صدای غژایجاد کردن
gee
U
صدای هی و هین کردن
pinging
U
صدای غژایجاد کردن
whooshed
U
صدای صفیرایجاد کردن
sizzling
U
صدای هیس کردن
bleated
U
صدای بزغاله کردن
bleating
U
صدای بزغاله کردن
bleats
U
صدای بزغاله کردن
bellowed
U
صدای گاو کردن
bleat
U
صدای بزغاله کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
(the) creeps
<idiom>
U
احساس تنفر ویا ترس شدید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com