English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plump U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
plumpest U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firm voice . U صدای محکم
bangs U صدای بلند یا محکم چتر زلف
banging U صدای بلند یا محکم چتر زلف
bang U صدای بلند یا محکم چتر زلف
banged U صدای بلند یا محکم چتر زلف
flopping U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flops U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flop U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopped U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
stump U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
braced U بابست محکم کردن محکم بستن
brace U بابست محکم کردن محکم بستن
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
upends U افکندن
upend U افکندن
drooped U افکندن
drooping U افکندن
droops U افکندن
upended U افکندن
upending U افکندن
droop U افکندن
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
flinging U افکندن پرتاب
flings U افکندن پرتاب
to put in to prison U بزندان افکندن
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
bulldog U برزمین افکندن
bulldogs U برزمین افکندن
to go to the shades U سایه افکندن در
fling U افکندن پرتاب
illuminating U پرتو افکندن
illuminate U پرتو افکندن
to hew down U بزمین افکندن
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
radiate U شعاع افکندن
radiated U پرتو افکندن
radiate U پرتو افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U پرتو افکندن
projects U پیش افکندن
radiates U شعاع افکندن
projected U پیش افکندن
radiating U پرتو افکندن
project U پیش افکندن
traject U ورا افکندن
radiating U شعاع افکندن
obtenebrate U سایه افکندن بر
imprisons U بزندان افکندن
jettisoning U بیرون افکندن
imprisoning U بزندان افکندن
imprison U بزندان افکندن
to cage up U در زندان افکندن
jettisons U بیرون افکندن
eradiate U پرتو افکندن
springe U دام افکندن
luminesce U پرتو افکندن
put in jail U در زندان افکندن
jettisoned U بیرون افکندن
jettison U بیرون افکندن
illuminates U پرتو افکندن
cage U درزندان افکندن
to turn orclap by the heels U درزندان افکندن
to give into custody U درزندان افکندن
cages U درزندان افکندن
to commit to prison U درزندان افکندن
shaft U تیرانداختن پرتو افکندن
stomach throw U افکندن حریف از پشت
look to the future U باینده نظر افکندن
nets U اصلی بدام افکندن
gives U شرح دادن افکندن
screens U روی پرده افکندن
screening, screenings U روی پرده افکندن
screened U روی پرده افکندن
nett U اصلی بدام افکندن
abode U رحل اقامت افکندن
to pour rays U پرتو افکندن یا پاشیدن
abodes U رحل اقامت افکندن
shafts U تیرانداختن پرتو افکندن
screen U روی پرده افکندن
throw U پرت کردن افکندن
throwing U پرت کردن افکندن
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
throws U پرت کردن افکندن
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
give U شرح دادن افکندن
shed U انداختن افشاندن افکندن
giving U شرح دادن افکندن
net U اصلی بدام افکندن
shedding U انداختن افشاندن افکندن
To puff with pride. <proverb> U باد در کلاه افکندن.
sheds U انداختن افشاندن افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
quoit U بازی میخ و حلقه افکندن
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something. U به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
tougher U محکم
tough U محکم
tightly U محکم
buff U محکم
solid U محکم
tightly- U محکم
frozen U محکم
toughest U محکم
foursquare U محکم
i have a secure grasp of it U محکم
unswerving <adj.> U محکم
undeviating <adj.> U محکم
pukka U محکم
pucka U محکم
chock U محکم
steadied U محکم
definite U محکم
tenacious U محکم
steadying U محکم
steady U محکم
steadiest U محکم
tight coupling U محکم
steadies U محکم
adamantine U محکم
definite <adj.> U محکم
kill U محکم
to hold fast U محکم
secures U محکم
secure U محکم
well set U محکم
taut U محکم
tight U محکم
stable U محکم
kills U محکم
solids U محکم
rigid U محکم
buffs U محکم
consolidated U محکم
decisive U محکم
tighter U محکم
sturdiest U محکم
tightest U محکم
stables U محکم
four-square U محکم
sturdy U محکم
sturdier U محکم
deep-set U محکم
oppose U در افتادن
lapse vi U افتادن
tumbled U افتادن
tumbles U افتادن
opposes U در افتادن
drop back U افتادن
clear itself U لا افتادن
retarding U پس افتادن
retard U پس افتادن
topple U از سر افتادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com