English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solids press down U اجسام جامد سوی
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
brinell hardness U سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
bonks U صدای خوردن چیزی به سر
bonking U صدای خوردن چیزی به سر
bonked U صدای خوردن چیزی به سر
bonk U صدای خوردن چیزی به سر
scrunching U صدای بهم خوردن چیزی
chink U صدای بهم خوردن فلز
chinked U صدای بهم خوردن فلز
chinking U صدای بهم خوردن فلز
chinks U صدای بهم خوردن فلز
bonk U صدای خوردن کله به چیزی
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
bonks U صدای خوردن کله به چیزی
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
brattle U صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
scrunches U صدای بهم خوردن چیزی
scrunched U صدای بهم خوردن چیزی
scrunch U صدای بهم خوردن چیزی
bonked U صدای خوردن کله به چیزی
bonking U صدای خوردن کله به چیزی
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clacking U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacks U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clack U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clacked U صدای بهم خوردن دوتخته یاچیز دیگر
clatters U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatter U جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
somatology U علم اجسام
diamagnetic materials U اجسام دیامغناطیسی
non magnetic materials U اجسام نامغناطیسی
golgy tendon organ U اجسام گلژی
ferromagnetic substances U اجسام فرومغناطیسی
geniculate bodies U اجسام زانویی
hard goods U اجسام سخت
paramagnetic U اجسام پارامغناطیسی
magnetic materials U اجسام مغناطیسی
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
hard goods U اجسام پایدار ومقاوم
gyrostatics U مبحث چرخش اجسام
micromotion U حرکت اجسام خرد
isomer U اجسام متشابه الترکیب
general properties of bodies U خواص عمومی اجسام
statics U مبحث اجسام ایستا
dynamics U مبحث حرکت اجسام
salvaged U انبار اجسام قراضه
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
salvages U انبار اجسام قراضه
static U وابسته به اجسام ساکن
salvaging U انبار اجسام قراضه
salvage U انبار اجسام قراضه
separation of interfering substances U جدا کردن اجسام مزاحم
shiwari U شکستن اجسام سخت درکاراته
statics U ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
plastomer U اجسام چند وجهی سخت وجامد
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
deep draw U ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
ballistics U علم حرکت اجسام پرتاب شونده
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
dry measure U مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
illiquid U جامد
heavyset U جامد
robustly U جامد یا
massy U جامد
robust U جامد یا
inorganic U جامد
solids U جامد
exanimate U جامد
rigid U جامد
solid U جامد
cabinet prejection U نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
axiology U علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
blisters U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
blister U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blistered U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
discharge of solids U بده جامد
insensitive U جامد کساد
sediment discharge U بده جامد
concretion U جامد شدن
crystalin solid U جامد متبلور
solid fuel U سوخت جامد
insensitivity U جامد کساد
solidifies U جامد کردن
solid solution U محلول جامد
solid state U حالت جامد
paraffin wax U پارافین جامد
solidify U جامد کردن
solidifying U جامد کردن
solidification U تبدیل به جامد
solidified U جامد کردن
monohydrate U جامد تک ابه
thickened fuel U سوخت جامد
semisolid U نیمه جامد
soild solution U محلول جامد
soild state U حالت جامد
solidly U بطور جامد
solid propellant U سوخت جامد
monoatomic solid U جامد تک اتمی
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
aerostatics U مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
mechanics U علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
solidifying U جامد کردن یا شدن
solid U ماده جامد سفت
solidified U جامد کردن یا شدن
solid support U تکیه گاه جامد
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
solidify U جامد کردن یا شدن
solidifies U جامد کردن یا شدن
solid state physics U فیزیک حالت جامد
adamant U جسم جامد و سخت
adamantly U جسم جامد و سخت
gas solid chromatography U کروماتوگرافی گاز- جامد
concretely U بطور محکم یا جامد
soild state electrode U الکترود حالت جامد
solids U ماده جامد سفت
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
solid state cartridge U کارتریج حالت جامد
solid state circuitry U مدارات حالت جامد
solid state component U مولفهء حالت جامد
solid state device U دستگاه حالت جامد
solid state diffusion U پخش حالت جامد
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
goldstone U جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
solid-state laser U لیزر حالت جامد [فیزیک]
restrictor U لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
three-dimensional U و بنابراین به نظر جامد می آید
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
cryogenics U سرمازایی رشتهای از فیزیک که درباره تبادلات واثرات اجسام درحرارتهای پایین گفتگومیکند
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com