Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
histrionics
U
صحنه سازی
scenery
U
صحنه سازی
miseenscene
U
صحنه سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
Other Matches
scene
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scenes
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
theater
U
صحنه عملیات صحنه
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
frame
U
صحنه
stages
U
صحنه
stage
U
صحنه
arenas
U
صحنه
arena
U
صحنه
campaigned
U
صحنه نبرد
ring
U
صحنه ورزش
cockpits
U
صحنه تئاتر
scene of action
U
صحنه عملیات
scenarist
U
صحنه ارا
theater of operations
U
صحنه عملیات
prosceniums
U
صحنه نمایش
proscenium
U
پیش صحنه
picturing
U
دیدن شی یا صحنه
campaigns
U
صحنه نبرد
field of honor
U
صحنه دوئل
pictures
U
دیدن شی یا صحنه
picture
U
دیدن شی یا صحنه
pictured
U
دیدن شی یا صحنه
campaigning
U
صحنه نبرد
proscenium
U
صحنه نمایش
shipboard
U
صحنه کشتی
campaign
U
صحنه نبرد
cockpit
U
صحنه تئاتر
stages
U
در صحنه فاهرشدن
frame frequency
U
بسامد صحنه
settings
U
صحنه واقعه
intratheater
U
در داخل صحنه
setting
U
صحنه واقعه
stage doors
U
در عقب صحنه
stage
U
صحنه نمایش
prosceniums
U
پیش صحنه
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage door
U
در عقب صحنه
primal scene
U
صحنه اغازین
Behind the scene.
U
پشت صحنه
stages
U
صحنه نمایش
stage fright
U
صحنه هراسی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
setting
U
گیرش صحنه پردازی
settings
U
گیرش صحنه پردازی
exeunt
U
صحنه را ترک گفتن
open board
U
صحنه خلوت شطرنج
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
The scen of a bloody (great) battle.
U
صحنه نبرد خونین
intratheater
U
داخل صحنه عملیات
theatricalize
U
بروی صحنه اوردن
props
U
اثاثیه صحنه نمایش
to shiftthe scene
U
عوض کردن صحنه
proscenium
U
جلو صحنه پیشگاه
drop curtain
U
پرده جلو صحنه
bullring
U
صحنه یامیدان گاوبازی
onstage
<adj.>
<adv.>
U
روی صحنه
[تئاتر]
bullrings
U
صحنه یامیدان گاوبازی
curtain call
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
shambles
U
قتلگاه صحنه کشتار
field buying
U
خریددر صحنه جنگ
stagehand
U
کارگردان پشت صحنه
stagehands
U
کارگردان پشت صحنه
prosceniums
U
جلو صحنه پیشگاه
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
stagestruck
U
مسحور صحنه شده
curtain calls
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
theater in the round
U
تماشاخانه دارای صحنه مدور
To enter the arena of bloody politics.
U
وارد صحنه سیاست شدن
upstages
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
upstaging
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
upstaged
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
parquet
U
محل ارکسترنمایش پایین صحنه
miseenscene
U
کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
to launch a product with much fanfare
U
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
fly gallery
U
قسمت برامده کنار صحنه تاتر
forestage
U
قسمت جلو امده صحنه نمایش
spotlights
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
far-right extremist scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
[extreme]
right-wing scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
spotlighting
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
It was filmed on location.
U
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
footlights
U
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
U
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
dress rehearsal
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsals
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
draw direct
U
مستقیماگ روی صحنه ونه روی بافر حافظه
pictured
U
تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picture
U
تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
pictures
U
تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picturing
U
تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
Imperial Silk Hunting Carpet
U
فرش شکارگاهی ابریشمی درباری
[این فرش مربوط به قرن شانزده میلادی بوده و در زمینه حاشیه از صحنه های شکار به همراه گل های شاه عباسی و اسلیمی استفاده شده است.]
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
individualises
U
تک سازی
individualising
U
تک سازی
individualize
U
تک سازی
individualised
U
تک سازی
individualization
U
تک سازی
individualizes
U
تک سازی
individualizing
U
تک سازی
pavement
U
کف سازی
stylization
U
مد سازی
truncation
U
بی سر سازی
idolization
U
بت سازی
individuation
U
تک سازی
pavements
U
کف سازی
retortion
U
کج سازی
retortion
U
خم سازی
repk lection
U
پر سازی
local anasthesia
U
سر سازی
flooring
U
کف سازی
individualized
U
تک سازی
flection
U
خم سازی
bridgework
U
پل سازی
deflexion
U
خم سازی
bridge building
U
پل سازی
padding
U
له سازی
compaction
U
تو پر سازی
manumission
U
ازاد سازی
liquefaction
U
ابگونه سازی
christianization
U
عیسوی سازی
divestment
U
بی بهره سازی
divestiture
U
برهنه سازی
materialization
U
مادی سازی
channelization
U
تنگه سازی
malting
U
مالت سازی
magnifcation
U
بزرگ سازی
lancination
U
پاره سازی
channelization
U
مجرا سازی
machine building
U
ماشین سازی
machicolation
U
مزغل سازی
channelization
U
ترعه سازی
domestication
U
اهلی سازی
maximization
U
بیشینه سازی
mealing
U
نرم سازی
divestiture
U
بی بهره سازی
microsoft
U
بهنگام سازی
minimalization
U
کمینه سازی
seduction
U
گمراه سازی
minimization
U
کمینه سازی
dilution
U
رقیق سازی
coordination
U
هماهنگ سازی
cooperage
U
چلیک سازی
cooperage
U
پیت سازی
microminiaturization
U
ریز سازی
confectionary
U
شیرینی سازی
conceptualization
U
مفهوم سازی
coking chamber
U
اطاقک کک سازی
coking period
U
زمان کک سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com