Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open board
U
صحنه خلوت شطرنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scenes
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scene
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
sicilian attack
U
حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
theater
U
صحنه عملیات صحنه
solitude
U
خلوت
privacy
U
خلوت
reclusive
U
خلوت
sanctum
U
خلوت
necessary house
U
خلوت
jackes
U
خلوت
hugger mugger
U
خلوت
in private
U
در خلوت
patio
U
حیاط خلوت
patios
U
حیاط خلوت
back house
U
حیاط خلوت
anchorite
U
خلوت نشین
chamberlain
U
رئیس خلوت
ivory towers
U
گوشه خلوت
light ventilation area
U
حیاط خلوت
light ventilation area
U
حیاط خلوت
back yard
U
حیاط خلوت
back yards
U
حیاط خلوت
chamberlains
U
رئیس خلوت
solitude
U
جای خلوت
ivory tower
U
گوشه خلوت
snuggery
U
اطاق خلوت
he wished to be private
U
می خواست در خلوت باشد
privacy between husband and wife
U
خلوت بین زن و شوهر
stages
U
صحنه
stage
U
صحنه
arenas
U
صحنه
arena
U
صحنه
frame
U
صحنه
miseenscene
U
صحنه سازی
cockpits
U
صحنه تئاتر
cockpit
U
صحنه تئاتر
stage fright
U
صحنه هراسی
prosceniums
U
صحنه نمایش
proscenium
U
پیش صحنه
stages
U
صحنه نمایش
histrionics
U
صحنه سازی
scenery
U
صحنه سازی
stage
U
در صحنه فاهرشدن
stage
U
صحنه نمایش
theater of operations
U
صحنه عملیات
proscenium
U
صحنه نمایش
prosceniums
U
پیش صحنه
pictured
U
دیدن شی یا صحنه
scenarist
U
صحنه ارا
Behind the scene.
U
پشت صحنه
ring
U
صحنه ورزش
scene of action
U
صحنه عملیات
intratheater
U
در داخل صحنه
frame frequency
U
بسامد صحنه
primal scene
U
صحنه اغازین
campaigns
U
صحنه نبرد
campaigning
U
صحنه نبرد
campaigned
U
صحنه نبرد
campaign
U
صحنه نبرد
picture
U
دیدن شی یا صحنه
pictures
U
دیدن شی یا صحنه
field of honor
U
صحنه دوئل
shipboard
U
صحنه کشتی
setting
U
صحنه واقعه
settings
U
صحنه واقعه
picturing
U
دیدن شی یا صحنه
stage doors
U
در عقب صحنه
stages
U
در صحنه فاهرشدن
stage door
U
در عقب صحنه
proscenium
U
جلو صحنه پیشگاه
bullring
U
صحنه یامیدان گاوبازی
setting
U
گیرش صحنه پردازی
bullrings
U
صحنه یامیدان گاوبازی
settings
U
گیرش صحنه پردازی
shambles
U
قتلگاه صحنه کشتار
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stagestruck
U
مسحور صحنه شده
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
prosceniums
U
جلو صحنه پیشگاه
stagehand
U
کارگردان پشت صحنه
stagehands
U
کارگردان پشت صحنه
curtain call
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
intratheater
U
داخل صحنه عملیات
theatricalize
U
بروی صحنه اوردن
exeunt
U
صحنه را ترک گفتن
drop curtain
U
پرده جلو صحنه
field buying
U
خریددر صحنه جنگ
to shiftthe scene
U
عوض کردن صحنه
props
U
اثاثیه صحنه نمایش
The scen of a bloody (great) battle.
U
صحنه نبرد خونین
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
onstage
<adj.>
<adv.>
U
روی صحنه
[تئاتر]
curtain calls
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
upstages
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaging
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
parquet
U
محل ارکسترنمایش پایین صحنه
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
miseenscene
U
کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر
To enter the arena of bloody politics.
U
وارد صحنه سیاست شدن
theater in the round
U
تماشاخانه دارای صحنه مدور
upstaged
U
وابسته به عقب یا بالای صحنه
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
forestage
U
قسمت جلو امده صحنه نمایش
spotlights
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighting
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
far-right extremist scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
[extreme]
right-wing scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
to launch a product with much fanfare
U
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
spotlight
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
fly gallery
U
قسمت برامده کنار صحنه تاتر
It was filmed on location.
U
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
footlights
U
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
al fil
U
شطرنج
rooks
U
رخ شطرنج
chess
U
شطرنج
rook
U
رخ شطرنج
chequer
U
شطرنج
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
U
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
chess master
U
استاد شطرنج
chess olympiad
U
المپیاد شطرنج
chess man
U
مهره شطرنج
chess oscar
U
اسکار شطرنج
chess problem
U
مسئله شطرنج
chess clock
U
ساعت شطرنج
chess machine
U
ماشین شطرنج
chess board
U
صفحه شطرنج
chequer wise
U
شطرنج وار
man
U
مهره شطرنج
rules of chess
U
قوانین شطرنج
chequer
U
خانه شطرنج
rapid transit
U
شطرنج سریع
mastered
U
استاد شطرنج
chessist
U
شطرنج باز
queen
U
وزیر شطرنج
queens
U
وزیر شطرنج
impledge
U
پیاده شطرنج
square
U
خانه شطرنج
squared
U
خانه شطرنج
squares
U
خانه شطرنج
squaring
U
خانه شطرنج
mans
U
مهره شطرنج
crampet game
U
بازی شطرنج
lightning chess
U
شطرنج سریع
progressive chess
U
شطرنج سریع
chessophrenetic
U
متعصب شطرنج
chessomania
U
شیفتگی شطرنج
chessist
U
شطرنج دوست
pawn
U
پیاده شطرنج
pignorate
U
پیاده شطرنج
masters
U
استاد شطرنج
piece
U
مهره شطرنج
pawned
U
پیاده شطرنج
pieces
U
مهره شطرنج
chessman
U
مهره شطرنج
chessboards
U
تخته شطرنج
bishop pairs
U
دو فیل شطرنج
postal chess
U
شطرنج مکاتبهای
chessmen
U
مهره شطرنج
passer
U
رونده شطرنج
master
U
استاد شطرنج
bad bishop
U
فیل بد شطرنج
pawning
U
پیاده شطرنج
traditional chess
U
شطرنج استاندارد
checker
U
خانه شطرنج
bishops
U
فیل شطرنج
chessboard
U
تخته شطرنج
pawns
U
پیاده شطرنج
a game of chess
U
یک مسابقه شطرنج
bishop
U
فیل شطرنج
wood pusher
U
بازیگر بسیارضعیف شطرنج
paris gambit
U
گامبی پاریس شطرنج
knight's tour
U
سفر اسب شطرنج
isolani
U
پیاده ایزوله شطرنج
joke opening
U
دفاع مدرن شطرنج
strong squar
U
خانه قوی شطرنج
panov botvinnik attack
U
کارو- کان شطرنج
postalite
U
شطرنج باز مکاتبهای
reti opening
U
گشایش رتی شطرنج
indian defence
U
دفاع هندی شطرنج
open game
U
بازی باز شطرنج
open file
U
ستون باز شطرنج
open tournament
U
تورنمنت ازاد شطرنج
zonal tournament
U
تورنمنت منطقهای شطرنج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com