Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
speeches
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
VRML
U
سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
slice
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
phoneme
U
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
semantics
U
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
spellchecker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spelling checker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
justification
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
talk down to someone
<idiom>
U
از کلمات ساده استفاده کردن
To quibble and equivocate.
U
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass
U
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
talked
U
صحبت کردن
talks
U
صحبت کردن
confabulate
U
صحبت کردن
speak
U
صحبت کردن
talk
U
صحبت کردن
speaks
U
صحبت کردن
to talk
[to]
U
صحبت کردن
[با]
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
U
بی پرده صحبت کردن
to speak candidly
<idiom>
U
بی پرده صحبت کردن
sniffle
U
تودماغی صحبت کردن
sniffles
U
تودماغی صحبت کردن
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
sniffles
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
harp on
<idiom>
U
بانارضایتی صحبت کردن
hobnobbing
U
صحبت دوستانه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly.
U
شمرده صحبت کردن
sniffling
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
hobnobs
U
صحبت دوستانه کردن
hobnobbed
U
صحبت دوستانه کردن
sniffling
U
تودماغی صحبت کردن
hold forth
<idiom>
U
صحبت کردن درمورد
sniffled
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
To speak elaborately.
U
با آب وتاب صحبت کردن
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
to switch on
U
طرف صحبت کردن
pipe up
<idiom>
U
بلندتر صحبت کردن
tell (someone) off
<idiom>
U
با عصبانیت صحبت کردن
To speak with freedom.
U
آزادانه صحبت کردن .
take exception to
<idiom>
U
مخاف صحبت کردن
to speak to somebody
U
با کسی صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint.
U
درپرده صحبت کردن
hobnob
U
صحبت دوستانه کردن
sniffled
U
تودماغی صحبت کردن
keying material
U
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
dictionaries
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
To speak slowly.
U
آهسته صحبت کردن (شمرده)
sound off
U
باصدای بلند صحبت کردن
break in upon
U
قطع کردن صحبت کسی
ad-lib
U
بدون نوشته صحبت کردن
lisped
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisp
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisps
U
نوک زبانی صحبت کردن
sniffles
U
درحال عطسه صحبت کردن
lisping
U
نوک زبانی صحبت کردن
ad-libbing
U
بدون نوشته صحبت کردن
squeaking
U
با صدای جیغ صحبت کردن
sniffling
U
درحال عطسه صحبت کردن
squeaks
U
با صدای جیغ صحبت کردن
sniffled
U
درحال عطسه صحبت کردن
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
squeak
U
با صدای جیغ صحبت کردن
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
to speak fluently
U
بطور روان صحبت کردن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
ad-libbed
U
بدون نوشته صحبت کردن
squeaked
U
با صدای جیغ صحبت کردن
to take the floor
U
حرف زدن صحبت کردن
sniffle
U
درحال عطسه صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody.
U
سر صحبت را با کسی باز کردن
To talk like a book .
U
لفظ قلم صحبت کردن
talk shop
<idiom>
U
درموردکار شخصی صحبت کردن
ad-libs
U
بدون نوشته صحبت کردن
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
talk
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
carp
U
از روی خرده گیری صحبت کردن
phones
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
To speake broken French.
U
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
phoning
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
in touch
<idiom>
U
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
to speak fluent Farsi
U
روان صحبت کردن زبان پارسی
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
beat around the bush
<idiom>
U
غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
to talk insistently to somebody
U
با کسی به اصرار صحبت کردن
[تا قانع شود]
blather
U
حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
adlib
U
بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
cant
U
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
phoned
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephones
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
U
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
converse
U
: صحبت کردن محاوره کردن
conversing
U
: صحبت کردن محاوره کردن
conversed
U
: صحبت کردن محاوره کردن
converses
U
: صحبت کردن محاوره کردن
gesticulated
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
word star
U
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
yowls
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
develop
U
ایجاد کردن
engender
U
ایجاد کردن
engendered
U
ایجاد کردن
engendering
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
create
U
ایجاد کردن
creates
U
ایجاد کردن
creating
U
ایجاد کردن
develops
U
ایجاد کردن
screech
U
ایجاد کردن
screeching
U
ایجاد کردن
screeches
U
ایجاد کردن
screeched
U
ایجاد کردن
discomfited
U
ایجاد اشکال کردن
discomfiting
U
ایجاد اشکال کردن
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
discomfits
U
ایجاد اشکال کردن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
put out
U
منتشرساختن ایجاد کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
tide
U
جزرومد ایجاد کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
reflates
U
تورم ایجاد کردن
constructs
U
ایجاد کردن ساخت
constructing
U
ایجاد کردن ساخت
reflating
U
تورم ایجاد کردن
constructed
U
ایجاد کردن ساخت
construct
U
ایجاد کردن ساخت
reflated
U
تورم ایجاد کردن
inbreed
U
از یک نژاد ایجاد کردن
discomfit
U
ایجاد اشکال کردن
reflate
U
تورم ایجاد کردن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
breach
U
ایجاد شکاف کردن
tempests
U
توفان ایجاد کردن
tempest
U
توفان ایجاد کردن
obstructed
U
ایجاد مانع کردن
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
obstructs
U
ایجاد مانع کردن
obstructing
U
ایجاد مانع کردن
obstruct
U
ایجاد مانع کردن
canalize
U
ایجاد ابراه کردن
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
breached
U
ایجاد شکاف کردن
breaches
U
ایجاد شکاف کردن
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
deluges
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
wham
U
باتصادم ایجاد صدا کردن
work out
U
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
revolutionising
U
در کشور ایجاد شورش کردن
delaying
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com