Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kaffeeklatsch
U
صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nattered
U
صحبت دوستانه
natters
U
صحبت دوستانه
natter
U
صحبت دوستانه
nattering
U
صحبت دوستانه
hobnobs
U
صحبت دوستانه کردن
hobnobbed
U
صحبت دوستانه کردن
hobnob
U
صحبت دوستانه کردن
hobnobbing
U
صحبت دوستانه کردن
chats
U
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat
U
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting
U
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted
U
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
extrajudicial
U
غیررسمی
inofficial
U
غیررسمی
de facto
U
غیررسمی
informal
U
غیررسمی
informally
U
بطور غیررسمی
free-and-easy
U
غیررسمی غیرجدی
off hand game
U
بازی غیررسمی
informal education
U
اموزش غیررسمی
informal test
U
ازمون غیررسمی
scrambles tournament
U
مسابقههای غیررسمی
choose up game
U
بازی غیررسمی
sand lot
U
بازی غیررسمی
choose up
U
یارگیری در بازی غیررسمی
informal design review
U
مرور غیررسمی طرح
courtesy runner
U
بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
accords
U
پیمان غیررسمی بین المللی
accorded
U
پیمان غیررسمی بین المللی
accord
U
پیمان غیررسمی بین المللی
mulligan
U
ضربه ازاد در بازی غیررسمی گلف
table talk
U
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
Nassau
U
روش شرط بندی در بازی غیررسمی گلف
shinny
U
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
sociable
U
دوستانه
coshing
U
دوستانه
neighbourly
U
دوستانه
blithe
U
دوستانه
cosh
U
دوستانه
amicable
U
دوستانه
matey
U
دوستانه
fraternal
U
دوستانه
friendlier
U
دوستانه
friendlies
U
دوستانه
friendliest
U
دوستانه
friendly
U
دوستانه
coshes
U
دوستانه
friendlily
U
دوستانه
amicably
U
دوستانه
coshed
U
دوستانه
humanitarian
U
بشر دوستانه
humanitarian
U
نوع دوستانه
accommodation acceptance
U
برات دوستانه
hobnobbing
U
دوستانه خودمانی
friendlies
U
مسابقه دوستانه
friendlier
U
مسابقه دوستانه
friendliest
U
مسابقه دوستانه
friendly
U
مسابقه دوستانه
gentelmen's agreement
U
موافقتنامه دوستانه
take liberties
<idiom>
U
دوستانه رفتارکردن
out of one's shell
<idiom>
U
گفتگو دوستانه
folksy
U
دوستانه خودمانی
admonitions
U
سرزنش دوستانه
accommodation bill
U
برات دوستانه
kites
U
برات دوستانه
kite
U
برات دوستانه
hobnobbed
U
دوستانه خودمانی
hobnob
U
دوستانه خودمانی
chilly
<adj.>
U
غیر دوستانه
hobnobs
U
دوستانه خودمانی
concordat
U
توافق دوستانه
unfriendly
U
غیر دوستانه
admonition
U
سرزنش دوستانه
sporting
U
تفریح دوستانه
accommodation bill
U
سفته دوستانه
amicable settlement
U
تسویه دوستانه
expostulates
U
سرزنش دوستانه کردن
expostulated
U
سرزنش دوستانه کردن
expostulate
U
سرزنش دوستانه کردن
symposium
U
مجلس مذاکره دوستانه
symposia
U
مجلس مذاکره دوستانه
warm up
<idiom>
U
دوستانه برخورد کردن
unfriendly act
U
عمل غیر دوستانه
expostulating
U
سرزنش دوستانه کردن
symposiums
U
مجلس مذاکره دوستانه
post card
U
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
to reach an amicable settlement
U
دستیافتن به حل و فصل دوستانه
[حقوق]
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
pope young round
U
مسابقه غیررسمی با 6 تیر ازمسافتهای 02 تا 08 متری با تیر و کمان
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
philanthropic feelings
U
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
to jump up at somebody
U
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
bunting
U
پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
chitchat
U
صحبت
mouthed
U
صحبت
colloquy
U
صحبت
mouthing
U
صحبت
mouth
U
صحبت
mouths
U
صحبت
talked
U
صحبت
parle
U
صحبت
talk
U
صحبت
talks
U
صحبت
conversing
U
صحبت
colloquies
U
صحبت
converses
U
صحبت
collocutor
U
هم صحبت
converse
U
صحبت
confabulation
U
صحبت
conversed
U
صحبت
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
shoptald
U
صحبت بازاری
private talk
U
صحبت خصوصی
to talk
[to]
U
صحبت کردن
[با]
pillow talk
U
صحبت خودمانی
confabulate
U
صحبت کردن
chitchat
U
صحبت کوتاه
conversable
U
خوش صحبت
conversationist
U
خوش صحبت
coze
U
صحبت خودمانی
chatty
U
خوش صحبت
cross talk
U
تداخل صحبت
duologue
U
صحبت دونفری
talk up
<idiom>
U
صحبت درمورد
She refused to open her oips .
U
لب به صحبت بازنکرد
my inter locvtor
U
طرف صحبت من
telephone frequency
U
فرکانس صحبت
talked
U
صحبت کردن
articulate
U
ماهر در صحبت
articulates
U
ماهر در صحبت
articulating
U
ماهر در صحبت
well spoken
U
خوش صحبت
talk
U
صحبت کردن
chit chat
U
صحبت کوتاه
sniffles
U
صحبت تودماغی
chit-chat
U
صحبت کوتاه
sniffle
U
صحبت تودماغی
sniffled
U
صحبت تودماغی
speech
U
صحبت نطق
well-spoken
U
خوش صحبت
dialogue
U
گفتگو صحبت
dialogues
U
گفتگو صحبت
talks
U
صحبت کردن
conversationalist
U
خوش صحبت
aside
U
صحبت تنها
asides
U
صحبت تنها
sniffling
U
صحبت تودماغی
conversationalists
U
خوش صحبت
speeches
U
صحبت نطق
speaks
U
صحبت کردن
speak
U
صحبت کردن
take exception to
<idiom>
U
مخاف صحبت کردن
interlocutors
U
طرف صحبت هم سخن
gest
U
کار نمایان هم صحبت
he was talking about me
U
درخصوص من صحبت می کرد
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
tell (someone) off
<idiom>
U
با عصبانیت صحبت کردن
weigh one's words
<idiom>
U
مراقب صحبت بودن
geste
U
کار نمایان هم صحبت
monolog
U
تک سخنگویی صحبت یک نفری
interlocutor
U
طرف صحبت هم سخن
To speak with freedom.
U
آزادانه صحبت کردن .
to speak candidly
<idiom>
U
بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
U
بی پرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint.
U
درپرده صحبت کردن
whispery
U
اهسته صحبت کننده
to switch on
U
طرف صحبت کردن
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
To talk in measured terms . To talk slowly.
U
شمرده صحبت کردن
There is some talk of his resigning.
U
صحبت از استعفای اوست
Sh spoke in such a way that…
U
طوری صحبت کرد که
They have got engrossed in conversation .
U
صحبت آها گه انداخته
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
harp on
<idiom>
U
بانارضایتی صحبت کردن
hold forth
<idiom>
U
صحبت کردن درمورد
pipe up
<idiom>
U
بلندتر صحبت کردن
To speak elaborately.
U
با آب وتاب صحبت کردن
dialog
U
صحبت با شخص دیگر
sniffles
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
dialogues
U
صحبت با شخص دیگر
sniffle
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
cramp one's style
<idiom>
U
محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
sniffled
U
تودماغی صحبت کردن
to speak to somebody
U
با کسی صحبت کردن
sniffling
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffled
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffles
U
تودماغی صحبت کردن
blather
U
صحبت بی معنی واحمقانه
dialogue
U
صحبت با شخص دیگر
sniffle
U
تودماغی صحبت کردن
monologues
U
تک سخنگویی صحبت یک نفری
monologue
U
تک سخنگویی صحبت یک نفری
sniffling
U
تودماغی صحبت کردن
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
To strick up a conversation with somebody.
U
سر صحبت را با کسی باز کردن
Speaking.
[on the phone]
U
[من]
پشت تلفن صحبت می کنم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com