Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
colleges
U
دانشگاه
Univ
U
دانشگاه
universities
U
دانشگاه
college
U
دانشگاه
university
U
دانشگاه
academy
دانشگاه
Chancellor
U
رئیس دانشگاه
academies
U
دانشگاه اموزشگاه
state university
U
دانشگاه دولتی
state university
U
دانشگاه ایالتی
technical university
U
دانشگاه فنی
the institution of a universit
U
تاسیس دانشگاه
Chancellors
U
رئیس دانشگاه
president
U
رئیس دانشگاه
academy
U
دانشگاه هنر
staff college
U
دانشگاه جنگ
polytechnic
U
دانشگاه فناوری
senior technical college
U
دانشگاه فناوری
college of
[music, technology,...]
U
دانشگاه فناوری
University of Applied Sciences
[UAS]
U
دانشگاه فناوری
academical
U
دانشجوی دانشگاه
presidents
U
رئیس دانشگاه
extramural
U
مربوط به خارج از دانشگاه
chair
U
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
U
کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
oxonian
U
وابسته به دانشگاه اکسفورد
chairs
U
کرسی استادی در دانشگاه
proctor
U
مدیر اجرایی دانشگاه
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
chairing
U
کرسی استادی در دانشگاه
matriculant
U
قبول شده در دانشگاه
semesters
U
دوره 61 هفتهای دانشگاه
rectors
U
رئیس دانشگاه رهبر
war college
U
دانشگاه عالی جنگ
semester
U
دوره 61 هفتهای دانشگاه
rector
U
رئیس دانشگاه رهبر
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculates
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mattriculation
U
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
academicals
U
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculate
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation
U
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculation
U
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
in the schools
U
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
academic costume
U
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculating
U
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
He was not admitted to the university.
U
اورا به دانشگاه راه ندادند
donnish
U
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university.
U
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
As a university professor , his performance stank.
U
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
alma mater
U
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
spring practice
U
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
send down
U
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
berkeley unix
U
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
chancellery
U
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
command and general staff college
U
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
chancellory
U
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
general staff college
U
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
underclassman
U
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
varsity
U
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
ox man
U
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
sixth forms
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
upper class
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
matriculates
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper classes
U
وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculate
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
he went out in the poll
U
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
matriculated
U
در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
jayvee
U
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
O levels
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
upperclassman
U
کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
university extension
U
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelors
U
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor
U
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
instrctor ship
U
اموزگاری
instructorship
U
اموزگاری
preceptorship
U
اموزگاری
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
pedgagogics
U
روش اموزگاری
jointer
U
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
preceptorial
U
استادانه وابسته به اموزگاری یامربی
kind of
U
تا درجهای
degree gradution
U
مقیاس درجهای
dial graduation
U
مقیاس درجهای
dial graduation
U
تقسیم بندی درجهای
degree gradution
U
تقسیم بندی درجهای
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
primarily
U
اصولا"
first and foremost
<adv.>
U
اصولا
in substance
U
اصولا
in principle
U
اصولا
at heart
<idiom>
U
اصولا،درکل
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
wide-angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
landsman
U
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
adders
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
He is pundtilious .
U
اصولا" آدم مفیدی است
wraparound
U
چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
lisp
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
ownerless
U
بی صاحب
padrone
U
صاحب
owner
U
صاحب
owners
U
صاحب
master
U
صاحب
masters
U
صاحب
mastered
U
صاحب
lords
U
صاحب
lord
U
صاحب
landholder
U
صاحب ملک
master of the time
U
صاحب الزمان
monopolist
U
صاحب انحصار
no man's land
U
سرزمین بی صاحب
notary public
U
صاحب محضر
nursery man
U
صاحب قلمستان
of consequence
U
صاحب شان
officiary
U
صاحب منصب
owner of a property
U
صاحب ملک
resolute
U
صاحب عزم
manufaturer
U
صاحب کارخانه
man of place
U
صاحب مقام
manufacturer
U
صاحب کارخانه
lessor
U
صاحب ملک
employer
U
صاحب کار
licence owner
U
صاحب امتیاز
liege
U
صاحب تیول
permit holder
U
صاحب جواز
beneficent
U
صاحب کرم
employers
U
صاحب کار
benefactor
U
صاحب خیر
man of place
U
صاحب منصب
benefactors
U
صاحب خیر
titled
U
صاحب لقب
manufacturers
U
صاحب کارخانه
planters
U
صاحب مزرعه
planter
U
صاحب مزرعه
waif
U
مال بی صاحب
stockholder
U
صاحب سهم
office-holders
U
صاحب مقام
slaveholder
U
صاحب برده
stock holder
U
صاحب سهم
office-holder
U
صاحب مقام
homeowners
U
صاحب خانه
housemothers
U
زن صاحب خانه
housemother
U
زن صاحب خانه
laird
U
صاحب زمین
lairds
U
صاحب زمین
innkeepers
U
صاحب مسافرخانه
innkeeper
U
صاحب مسافرخانه
titlist
U
صاحب سندمالکیت
officer
U
صاحب منصب
officers
U
صاحب منصب
shop keeper
U
صاحب دکان
restauranteur
U
صاحب رستوران
stray
U
جانور بی صاحب
sovereigns
U
صاحب سیادت
sovereign
U
صاحب سیادت
straying
U
جانور بی صاحب
strays
U
جانور بی صاحب
official
U
صاحب منصب
signatory
U
صاحب امضا
signatories
U
صاحب امضا
Distinguished . Titled.
U
صاحب عنوان
seignior
U
صاحب تیول
sharecropper
U
صاحب نسق
shipowner
U
صاحب کشتی
unowned
U
بی صاحب بیمالک
printer
U
صاحب چاپخانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com