Perdic | صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (38 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	empower U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowered U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowering U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowers U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	creativeness U	قدرت خلاقه قدرت ابداع
	dictatorship of proletariat U	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
	countervailing power U	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
	authoritarainism U	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
	revitalised U	قدرت و زندگی تازه دادن
	to empower somebody U	به کسی قدرت [روحی] دادن
	revitalising U	قدرت و زندگی تازه دادن
	revitalize U	قدرت و زندگی تازه دادن
	revitalized U	قدرت و زندگی تازه دادن
	revitalizes U	قدرت و زندگی تازه دادن
	revitalizing U	قدرت و زندگی تازه دادن
	eat one's words <idiom> U	حرف خود قدرت دادن
	revitalises U	قدرت و زندگی تازه دادن
	yielded U	قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
	yields U	قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
	turboshaft U	توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
	yield U	قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	radar discrimination U	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
	benumb U	بی قدرت کردن
	diffusion U	کم کردن از قدرت تخلیه فشار
	receptions U	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
	reception U	قدرت پذیرش پذیرایی کردن
	traction U	قدرت کشش بکسل کردن
	image degradation U	کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
	in the saddle U	صاحب اختیار
	to piss off the wrong people <idiom> U	آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
	ground resolution U	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
	subversion U	نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
	qualify U	تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
	qualifies U	تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
	strenght U	قدرت
	abilities U	قدرت
	capability U	قدرت
	energy U	قدرت
	might U	قدرت
	ability U	قدرت
	authority U	قدرت
	strength U	قدرت
	posses U	قدرت
	force U	قدرت
	tensions U	قدرت
	tension U	قدرت
	potency U	قدرت
	forces U	قدرت
	sovereignty U	قدرت
	inauthoritative U	بی قدرت
	posse U	قدرت
	nerves U	قدرت
	nerve U	قدرت
	forcing U	قدرت
	energies U	قدرت
	commanding U	با قدرت
	strengths U	قدرت
	powers U	قدرت
	vigor U	قدرت
	powered U	قدرت
	vim U	قدرت
	vis U	قدرت
	godown U	قدرت
	power takeoff U	قدرت
	powering U	قدرت
	power U	قدرت
	strong arm U	قدرت
	zing U	قدرت
	strong-arm U	قدرت
	will power <idiom> U	قدرت
	vigour U	قدرت
	authorises U	اختیار دادن تصویب کردن
	authorising U	اختیار دادن تصویب کردن
	authorizing U	اختیار دادن تصویب کردن
	authorizes U	اختیار دادن تصویب کردن
	authorize U	اختیار دادن تصویب کردن
	prepotence U	قدرت کامل
	power outege U	قطع قدرت
	monopoly power U	قدرت انحصاری
	power loss U	گمگشتگی قدرت
	powering U	قدرت نیرو
	power function U	تابع قدرت
	power loss U	تلف قدرت
	power source U	منبع قدرت
	power stroke U	مرحله قدرت
	power structure U	ساخت قدرت
	power supplay U	منبع قدرت
	power test U	ازمون قدرت
	power transmission U	انتقال قدرت
	sea power U	قدرت بحری
	will-power U	قدرت اراده
	prepotency U	قدرت کامل
	high powerd money U	پول پر قدرت
	power factor U	ضریب قدرت
	power distribution U	پخش قدرت
	power dissipation U	اتلاف قدرت
	adhesive stress U	قدرت چسبندگی
	palgwe U	فوق قدرت
	powers U	قدرت نیرو
	power consumption U	مصرف قدرت
	authoritarians U	قدرت طلب
	power cable U	کابل قدرت
	like a ton of bricks <idiom> U	به شدت یا با قدرت
	dynamism U	قدرت تحرک
	pi accepting U	قدرت پی پذیری
	authoritarian U	قدرت طلب
	absorbency U	قدرت جذب
	absorption power U	قدرت جذب
	accelerating power U	قدرت شتاب
	almightiness U	قدرت کامل
	leverage U	قدرت نفوذ
	firepower U	قدرت شلیک
	the finger of god U	قدرت خدا
	super power U	ابر قدرت
	power U	قدرت نیرو
	heavens U	قدرت پروردگار
	useful power U	قدرت مفید
	strenght U	قدرت شدت
	authoritarianism U	قدرت طلبی
	source of power U	منبع قدرت
	social power U	قدرت اجتماعی
	full U	تمام قدرت
	fullest U	تمام قدرت
	sight U	قدرت دید
	sights U	قدرت دید
	hands U	قدرت توپگیری
	on U	در اوج قدرت
	acidity U	قدرت اسیدی
	heaven U	قدرت پروردگار
	enterprises U	قدرت اقدام
	enterprise U	قدرت اقدام
	superpowers U	ابر قدرت
	superpower U	ابر قدرت
	omnipotence U	قدرت مطلق
	omnipotence U	قدرت تام
	power failure U	قطع قدرت
	power failures U	قطع قدرت
	voltage source U	منبع قدرت
	solvency U	قدرت حلالپوشی
	rod U	میله قدرت
	refractive power U	قدرت شکست
	reflecting power U	قدرت انعکاس
	world power U	قدرت دنیوی
	staying power U	طاقت قدرت
	receptivity U	قدرت پذیرش
	rating plate U	پلاک قدرت
	world power U	قدرت جهانی
	discourses U	قدرت استقلال
	discourse U	قدرت استقلال
	posses U	قدرت قانونی
	posse U	قدرت قانونی
	rods U	میله قدرت
	resolving power U	قدرت تفکیک
	will to power U	قدرت خواهی
	powered U	قدرت نیرو
	seapower U	قدرت دریایی
	scepter U	قدرت یا اقتدارسلطنتی
	scattering power U	قدرت پراکندگی
	can U	قدرت داشتن
	canning U	قدرت داشتن
	cans U	قدرت داشتن
	saber rattling U	قدرت نمایی
	stock-cars U	قدرت و دوام
	stock-car U	قدرت و دوام
	stock car U	قدرت و دوام
	retentivity U	قدرت نگهداری
	puissance U	توان قدرت
	emissive power U	قدرت صدور
	explosive energy U	قدرت انفجار
	bond strength U	قدرت پیوند
	combat power U	قدرت رزمی
	high power transformer U	ترانسفورماتور قدرت
	circuit breaking capacity U	قدرت قطع
	high power transistor U	ترانزیستور قدرت
	dielectric strength U	قدرت دی الکتریک
	resolutions U	قدرت تشخیص
	explosive force U	قدرت انفجار
	creativity U	قدرت خلاقه
	resolution U	قدرت تشخیص
	creativity U	قدرت ابداع
	authority U	مرجع قدرت
	horse power U	قدرت اسب
	purchasing power U	قدرت خرید
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	high power microscope U	میکروسکوپ پر قدرت
	high power engine U	موتورپر قدرت
	effective power U	قدرت موثر
	economic power U	قدرت اقتصادی
	economic potential U	قدرت اقتصادی
	gripping power U	قدرت مهارکنندگی
	cogency U	قدرت عقیده
	driving power U	قدرت محرکه
	great power U	کشور با قدرت
	ionic strength U	قدرت یونی
	heam yoei vooly U	تئوری قدرت
	heavy current circuit breaker U	کلید قدرت
	engine performance U	قدرت موتور
	power switch U	کلید قدرت
	hiding power U	قدرت پوشش
	engine power U	قدرت موتور
	dielectric power U	قدرت دی الکتریکی
	low power transistor U	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
	fluxing power U	قدرت سیلان