Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
critical incidents technique
U
شیوه رویدادهای شاخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Gigantic Order
U
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
marker
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
rainfall index
U
شاخص بارش شاخص بارندگی
The recent incidents.
U
اتفاقات (رویدادهای )اخیر
fetches
U
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetch
U
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetched
U
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
execute
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executes
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
target indicator
U
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
fetched
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetch
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetches
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
indexed sequential file
U
پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
idioms
U
شیوه
custom
U
شیوه
order
U
شیوه
norm
U
شیوه
norms
U
شیوه
pattern
U
شیوه
patterns
U
شیوه
technique
U
شیوه
style
U
شیوه
styled
U
شیوه
styles
U
شیوه
styling
U
شیوه
processes
U
شیوه
process
U
شیوه
devices
U
شیوه
techniques
U
شیوه
procedure
U
شیوه
idiom
U
شیوه
mode
U
شیوه
modes
U
شیوه
device
U
شیوه
approaches
U
شیوه
procedures
U
شیوه ها
do
U
شیوه
approached
U
شیوه
methode
U
شیوه
methods
U
شیوه
approach
U
شیوه
habitude
U
شیوه
practice
U
شیوه
practices
U
شیوه ها
method
U
شیوه
mentalities
U
شیوه اندیشه
mentality
U
شیوه اندیشه
method
U
ایین شیوه
elocution
U
شیوه سخنوری
methods
U
ایین شیوه
civics
U
شیوه کشورداری
procedure
U
روش شیوه
oratory
U
شیوه سخنرانی
flop
U
شیوه فاسبوری
flopped
U
شیوه فاسبوری
flopping
U
شیوه فاسبوری
flops
U
شیوه فاسبوری
paced
U
شیوه تندی
research method
U
شیوه پژوهش
tactic
U
رزم شیوه
pace
U
شیوه تندی
paces
U
شیوه تندی
shaken
U
موافق شیوه
modus vivendi
U
شیوه زیست
orientalizing style
U
شیوه خاورمابی
penning
U
شیوه نگارش
technic
U
صناعت شیوه
employment practice
U
شیوه استخدامی
modus operandi
U
شیوه کار
penned
U
شیوه نگارش
pens
U
شیوه نگارش
pen
U
شیوه نگارش
cloze technique
U
شیوه بندش
severe style
U
شیوه جدی
endorcement procedure
U
شیوه اجرا
vibrational mode
U
شیوه ارتعاش
mode of vibration
U
شیوه ارتعاش
mode of production
U
شیوه تولید
prototaxic mode
U
شیوه ادراکی ابتدایی
pace
U
شیوه گام برداشتن
iconic mode
U
شیوه تصویرسازی حسی
preferred cognitive mode
U
شیوه شناختی مرجح
holtzman inkblot technique
U
شیوه لکههای هولتسمان
assets liabilities technique
U
شیوه محاسن- معایب
modulus operadi
U
شیوه با طرز کار
sound practices
U
شیوه های درست
concertina fold
U
شیوه تا کردن کاغذ
paced
U
شیوه گام برداشتن
error choice technique
U
شیوه خطا گزینی
prestressing method
U
شیوه پیش تنیدگی
lever watch
U
شیوه بکار بردن
gait
U
شیوه راه رفتن
flooding technique
U
شیوه غرقه سازی
paces
U
شیوه گام برداشتن
flamboyant gothic
U
شیوه گوتیک شعله اسا
Giant Order
U
شیوه غول ستونی
[معماری]
eastern cut off
U
شیوه قیچی پرش ارتفاع
impasto
U
شیوه رنگ زنی غلیظ
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
modality
U
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
arch order
U
[شیوه ی ستون بندی طاق]
leverage
U
شیوه بکار بردن اهرم
index
U
خط شاخص
dial
U
شاخص
gnomon
U
شاخص
level rod
U
شاخص
indexes
U
شاخص
indexes
U
خط شاخص
tyupical
U
شاخص
dialed
U
شاخص
dialled
U
شاخص
indexed
U
خط شاخص
aiming post
U
شاخص
scale
U
شاخص
critical
U
شاخص
indicator
U
شاخص
indexed
U
شاخص
dials
U
شاخص
index
U
شاخص
indicative
U
شاخص
cephalic index
U
شاخص سر
index number
U
شاخص
idiosyncratic
U
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
orientalize
U
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
tactic
U
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
weight index
U
شاخص موزون
indicator electrode
U
الکترود شاخص
tidal bench mark
U
شاخص جزر و مد
production index
U
شاخص تولید
validity index
U
شاخص اعتبار
indicator gate
U
دریچه شاخص
wage index
U
شاخص دستمزد
index register
U
ثبات شاخص
vital index
U
شاخص حیاتی
toughness index
U
شاخص نرمی
retention index
U
شاخص بازداری
readability index
U
شاخص خوانایی
polarity indicator
U
شاخص قطب
position indicator
U
شاخص نماها
range indicator
U
شاخص مسافت
price index
U
شاخص قیمت
oddsmaker
U
بازیگر شاخص
number index
U
شاخص عددی
levelling staff
U
شاخص تراز
holotype
U
نمونه شاخص
system catalog
U
پرونده شاخص
sysctlg
U
پرونده شاخص
seasonal index
U
شاخص فصلی
index
U
فهرست شاخص
roughness index
U
شاخص زبری
neon indicator
U
شاخص نئونی
indexing
U
شاخص گذاری
sundial
U
شاخص افتاب
characteristic equation
U
معادلههای شاخص
characteristic roots
U
ریشههای شاخص
compression index
U
شاخص فشارپذیری
statistics
U
شاخص امار
absorption index
U
شاخص جذب
cost indexes
U
شاخص هزینه
cranial index
U
شاخص جمجمه
indexes
U
فهرست شاخص
critical period
U
دوره شاخص
characteristic curve
U
منحنی شاخص
indicator
U
شاخص اندازه
bench mark
U
شاخص مبداء
index of absorption
U
شاخص جذب
active index
U
شاخص فعال
aiming light
U
چراغ شاخص
aiming post light
U
چراغ شاخص
aiming post sleeve
U
غلاف شاخص
aiming post sleeve
U
روپوش شاخص
aiming stake
U
شاخص کوچک
sundials
U
شاخص افتاب
indicator
U
نمایشگر شاخص
critical ratio
U
بهر شاخص
critical region
U
ناحیه شاخص
critical values
U
مقادیر شاخص
gnomonics
U
فن شاخص سازی
group index
U
شاخص گروه
index of correlation
U
شاخص همبستگی
index number
U
عدد شاخص
bain index
U
شاخص بین
index mark
U
علامت شاخص
index hole
U
سوراخ شاخص
indexed
U
فهرست شاخص
gnomonic
U
وابسته به شاخص
gnomon
U
شاخص شرعیات
cross index
U
شاخص متقابل
difficulty index
U
شاخص دشواری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com