English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
triode U شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pentode U لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
tetrode U لوله ترمویونیک دارای چهارالکترود
vaccum tube lamp U لامپ خلاء
vaccum tube U لامپ خلاء
vacumm tube U لامپ خلاء
high vaccum tube U لامپ خلاء
vacuum tube U لامپ خلاء
incandescent cathode lamp U لامپ کاتد ملتهب
hot cathode tube U لامپ با کاتد داغ
vacuum tube detector U اشکارساز با لامپ خلاء
vacuum tube light U نور لامپ خلاء
hot cathode gas triode U لامپ سه قطبی با کاتد داغ
gas triode U لامپ سه قطبی با کاتد داغ
vacuum tube voltmeter U ولت سنج با لامپ خلاء
disk seal valve U لامپ خلاء با الکتردهای صفحهای
gas tetrode U لامپ چهار قطبی با کاتد داغ
incandescent lamp U لامپ برقی دارای نور سیمابی لامپ نئون
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
pilot lamp U لامپ کنترل
inspection lamp U لامپ کنترل
fluorescent U لامپ مهتابی دارای تشعشع
thermionic tube U لوله ترمویونیک
light modulator U لامپ کنترل نور مدولاتور نور
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
cathodes U کاتد
cathode U کاتد
k U کاتد
adherent electrode U الکترود
electrodes U الکترود
electrode U الکترود
sputtering U کاتد پرانی
coaxial cathod U کاتد متحدالمرکز
activation of a cathode U تحریک کاتد
dynode U کاتد ثانوی
emission efficiency U بازده کاتد
incandescent cathode U کاتد ملتهب
pool cathode U کاتد مایع
coated cathode U کاتد اندوده
directly heated cathode U کاتد افروزهای
filament cathode U کاتد افروزهای
filamentary cathode U کاتد افروزهای
dispenser cathode U کاتد جبران گر
grid bias resistance U مقاومت کاتد
virtual cathode U کاتد مجازی
mercury pool cathode U کاتد جیوهای
cathode border U مرز کاتد
arc cathode U کاتد جرقهای
cold cathode U کاتد سرد
arc cathode U کاتد قوسی
anticathode U انتی کاتد
ionic heated cathode U کاتد یونی
hot cathode U کاتد گرم
thermionic cathode U کاتد گرم
cathode region U پهنه کاتد
hot cathode U کاتد ملتهب
cathode sputtering U کاتد پرانی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
main electrode U الکترود اصلی
reference electrode U الکترود مرجع
reference electrode U الکترود مبنا
zinc electrode U الکترود روی
image plate U الکترود تصویر
focusing electrode U الکترود تمرکزده
dipped electrode U الکترود شناور
fluxed electrode U الکترود شناور
metallic electrode U الکترود فلزی
membrance electrode U الکترود غشایی
electron collector U الکترود گرداور
inert electrode U الکترود بی اثر
input electrode U الکترود ورودی
input electrode U الکترود اولیه
internal electrode U الکترود داخلی
control electrode U الکترود فرمان
instenifier electrode U الکترود تشدیدکننده
anodes U الکترود مثبت
contour electrode U الکترود پروفیلی
anode U الکترود مثبت
welding electrode U الکترود جوشکاری
contact bar U الکترود جوشکاری
glass electrode U الکترود شیشهای
precipitate electrode U الکترود رسوبی
accelerating electrode U الکترود شتابده
indicator electrode U الکترود شاخص
collector electrode U الکترود کلکتور
gate electrode U الکترود دریچهای
battery electrode U الکترود باتری
accelerating electrode U الکترود شتاب ده
in vacuo U در خلاء
vacuumed U خلاء
invacuo U در خلاء
gaping U خلاء
vacuuming U خلاء
gaped U خلاء
vaccum U خلاء
low vacuum U خلاء کم
vacuums U خلاء
gape U خلاء
lacuna U خلاء
vacuum U خلاء
gapes U خلاء
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
cathode glow U فضای روشن کاتد
b scope U صفحه کاتد رادار
photo electric cathode U کاتد نور- برقی
crookes dark space U فضای تاریک کاتد
incandescent cathode discharge U تخلیه کاتد ملتهب
oxide cathode U کاتد اکسید اندود
hittorf dark space U فضای تاریک کاتد
heater cathode U کاتد با رشته گرمساز
cathode dark space U فضای تاریک کاتد
hot chathode rectifier U یکسوکننده با کاتد گرم
oxide coated cathode U کاتد اکسید اندود
activated cathode U کاتد فعال شده
incandescent metallic oxid cathode U کاتد اکسید فلزی
drilling electrode U الکترود مته کاری
liquid membrance electrode U الکترود مایع غشایی
gas sensing membrance electrode U الکترود غشایی گاز حس کن
covered electrode U الکترود پوشش دار
standard electrode potential U پتانسیل الکترود استاندارد
sheathed electrode U الکترود روکش دار
standard electrode potential U پتانسیل استاندارد الکترود
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
soild state electrode U الکترود حالت جامد
specific ion electrode U الکترود یون ویژه
glass membrance electrode U الکترود شیشه غشایی
ignition electrode U الکترود اتش زنه
high potential electrode U الکترود فشار قوی
collective electrode U الکترود جمع کننده
selective ion electrode U الکترود یون گزین
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
magnetic constant U پرمئابیلیته ی در خلاء
cavitation U خلاء زائی
vacuum chamber U اتاق خلاء
vacuum impregnating process U پرسازی در خلاء
air exhausting plant U دستگاه خلاء
absolute vacuum U خلاء مطلق
vacuum oven U اون خلاء
high vacuum U خلاء زیاد
vacuum gage U خلاء سنج
vacuum tube U لوله خلاء
ballonet U اطاقک خلاء
vacuum distillation U تقطیر در خلاء
evacuated bellows U فانوسکهای خلاء
vaccum trap U تله خلاء
hard vacuum U خلاء سخت
vaccum pump U پمپ خلاء
vacuum tunnel U تونل خلاء
high vaccum engineering U تکنیک خلاء
vacuum pump U پمپ خلاء
vacuum trust U تراست در خلاء
grid cathode capacity U فرفیت بین شبکه و کاتد
indirectly heated cathode U کاتد با رشته گرم ساز
cathode heating time U مدت گرم سازی کاتد
craters U زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
crater U زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
halocline U منطقه خلاء غلظت
critcal fore pressure U فشار حد خلاء بحرانی
vaccum forming U شکل دادن در خلاء
interstellar U خلاء بین- ستارهای
unbalanced forced U کمانکش به سوی خلاء
vacuum precessed concrete U بتن با قالب خلاء
vaccum drying U خشک کردن در خلاء
critical backing pressure U فشار حد خلاء بحرانی
vaccum release valve U شیر خلاء شکن
formwork with vacuum chambers U قالب بندی با خلاء
cold plug U شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
slipstream U استفاده از خلاء نفر جلو
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com