Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
creak
U
شکوه وشکایت کردن
creaked
U
شکوه وشکایت کردن
creaking
U
شکوه وشکایت کردن
creaks
U
شکوه وشکایت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
beef
U
شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
beefed up
U
شکوه وشکایت کردن تقویت کردن
Other Matches
pule
U
ناله وشکایت کردن
plains
U
شکوه کردن
gripe
U
شکوه کردن
plain
U
شکوه کردن
plainest
U
شکوه کردن
plainer
U
شکوه کردن
repine
U
شکایت کردن شکوه
magneficence
U
شکوه
plain
U
شکوه
lustreer
U
شکوه
plains
U
شکوه
gloriousness
U
شکوه
plainest
U
شکوه
plainer
U
شکوه
resplendency
U
شکوه
magnitude
U
شکوه
resplendence
U
شکوه
imperial
U
با شکوه
querulous
U
شکوه گر
magnificence
U
شکوه
gala
U
با شکوه
galas
U
با شکوه
stateless
U
بی شکوه
pomposity
U
شکوه
refulgence
U
شکوه
glorious
U
با شکوه
effulgence
U
شکوه
pomp
U
شکوه
plaints
U
شکوه
plaint
U
شکوه
stateliness
U
شکوه
princeliness
U
شکوه
gorgeousness
U
شکوه
grandeur
U
شکوه
gallantly
U
بطور با شکوه
glory
U
شکوه نور
pageantry
U
نمایش با شکوه
princely
U
با شکوه شاهانه
gloriously
U
بطور با شکوه
lush
U
پرپشت با شکوه
lusher
U
پرپشت با شکوه
lushes
U
پرپشت با شکوه
lushest
U
پرپشت با شکوه
glories
U
شکوه نور
luxuriating
U
شکوه یافتن
luxuriates
U
شکوه یافتن
luxuriated
U
شکوه یافتن
luxuriate
U
شکوه یافتن
luxuriance
U
شکوه وجلال فراوان
parades
U
نمایش با شکوه جلوه
parade
U
نمایش با شکوه جلوه
parading
U
نمایش با شکوه جلوه
plaintive
U
شکوه امیز سوزناک
paraded
U
نمایش با شکوه جلوه
splendours
U
شکوه وجلال زرق وبرق
splendors
U
شکوه وجلال زرق وبرق
splendor
U
شکوه وجلال زرق وبرق
splendour
U
شکوه وجلال زرق وبرق
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com