English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frail U شکننده زودگذر
frailer U شکننده زودگذر
frailest U شکننده زودگذر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temporary U زودگذر
memnetary U زودگذر
quick fading U زودگذر
perishable U زودگذر
swift passing U زودگذر
transients U زودگذر
sweepy U زودگذر
transient U زودگذر
fad U مد زودگذر
fads U مد زودگذر
fleeting U زودگذر
fleetingly U زودگذر
caducous U زودگذر
shivery U شکننده
frangible U شکننده
fragile U شکننده
brickle U شکننده
refringent U شکننده
friable U شکننده
brittle U شکننده
horary U بی دوام زودگذر
faddish U پیرو مد زودگذر
fugitives U بی دوام زودگذر
faddism U پیروی از مد زودگذر
transitory U زودگذر بی بقا
fugitive U بی دوام زودگذر
fragilely U بطور شکننده
disobliging U دل شکننده نامهربان
smiter U درهم شکننده
short brittle U شکننده- کوتاه
pluckiest U ترد شکننده
brittle U ترد و شکننده
plucky U ترد شکننده
eager U ترد و شکننده
smashers U درهم شکننده
smasher U درهم شکننده
disruptive voltage U ولتاژ شکننده
embrittle U شکننده کردن
pluckier U ترد شکننده
glints U فهور انی زودگذر
glinting U فهور انی زودگذر
glinted U فهور انی زودگذر
ephemera U چیز زودگذر فانی
feather footed U زودگذر تندرووبی صدا
glint U فهور انی زودگذر
break down U درهم شکننده فروریختن
semicrustaceous U دارای پوشش شکننده
breakable crust U سطح شکننده برف
over the falls U مستقیما روی انحنای موج شکننده
hedonism U فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
fleeting target U هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
kemp U پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com