Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To be suffering from diarrhea.
U
شکم روی داشتن ( اسهال )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squirt
U
اسهال
squirts
U
اسهال
gurry
U
اسهال
squirted
U
اسهال
diarrhoea
U
اسهال
diarrhea
U
اسهال
squirting
U
اسهال
bloody flux
U
اسهال خونی
dysentery
U
اسهال خونی دیسانتری
flux
U
اسهال خون ریزش
cholerine
U
اسهال وبایی وبای ملایم
kaoline
U
داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
kaolin
U
خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
doubts
U
شک داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
bears
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
wanted
U
کم داشتن
possesses
U
داشتن
having
U
داشتن
possessing
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubt
U
شک داشتن
possess
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
have
U
داشتن
want
U
کم داشتن
owning
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
to have
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieve
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to hold
U
داشتن
owns
U
داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
lacked
U
کم داشتن
intercommon
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
lack
U
کم داشتن
redolence
U
بو داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to have possession of
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
vary
U
فرق داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
deserves
U
استحقاق داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
believes
U
گمان داشتن
believed
U
گمان داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
believe
U
گمان داشتن
liaising
U
بستگی داشتن
contests
U
اعتراض داشتن بر
liaises
U
بستگی داشتن
deserve
U
استحقاق داشتن
adjudge
مقرر داشتن
jutty
U
پیشرفتگی داشتن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contested
U
اعتراض داشتن بر
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
contesting
U
اعتراض داشتن بر
scooted
U
سرعت داشتن
scoot
U
سرعت داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
implies
U
دلالت داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
to have in mind
U
در نظر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
imply
U
دلالت داشتن
abominate
U
تنفر داشتن
implying
U
دلالت داشتن
mediately
U
با داشتن وسیله
mant
U
لکنت داشتن
contradict
U
تناقض داشتن با
contradicted
U
تناقض داشتن با
mislike
U
تنفر داشتن از
varies
U
فرق داشتن
lackvt
U
احتیاج داشتن
misdeem
U
سوء فن داشتن
able
U
شایستگی داشتن
letted
U
باز داشتن
abhor
U
ترس داشتن از
tolerated
U
طاقت داشتن
meritoriously
U
با داشتن استحقاق
look after
U
توجه داشتن به
hear
U
خبر داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
hears
U
خبر داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
contradicts
U
تناقض داشتن با
propend
U
تمایل داشتن
retain
U
نگاه داشتن
schismatize
U
شقاق داشتن
expects
U
چشم داشتن
scruple
U
تردید داشتن
expecting
U
چشم داشتن
scruple
U
وسواس داشتن
expected
U
چشم داشتن
expect
U
چشم داشتن
keeps
U
نگاه داشتن
keep
U
نگاه داشتن
retained
U
نگاه داشتن
retroact
U
واکنش داشتن
protend
U
بسط داشتن
receive of
U
سهم داشتن از
reck
U
پروا داشتن
reck
U
بیم داشتن
reck
U
باک داشتن
repugn
U
تناقض داشتن
resile
U
انعطاف داشتن
retains
U
نگاه داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
see after
U
توجه داشتن به
shilly shally
U
دودلی داشتن
to be in contact
U
تماس داشتن
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in demand
U
طالب داشتن
to be in rapport
U
تماس داشتن
to bear a grudge
U
لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge
U
به کسی لج داشتن
to bear enmity
U
دشمنی داشتن
limps
U
سکته داشتن
to be in arrear
U
پس افت داشتن
to be in a state of a
U
بیم داشتن
stick up
U
برجستگی داشتن
shimmey
U
تاب داشتن
shimmey
U
لرزش داشتن
shimmy
U
تاب داشتن
shimmy
U
لرزش داشتن
refrains
U
نگاه داشتن
refraining
U
نگاه داشتن
refrained
U
نگاه داشتن
refrain
U
نگاه داشتن
to be afraid
U
بیم داشتن
stick-ups
U
برجستگی داشتن
stick-up
U
برجستگی داشتن
limping
U
سکته داشتن
liaised
U
بستگی داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
attends
U
حضور داشتن
pass a resolution
U
مقرر داشتن
attending
U
حضور داشتن
pay respect to
U
توجه داشتن به
attend
U
حضور داشتن
possessing
U
در تصرف داشتن
outstand
U
برجستگی داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com