Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tubulation
U
شکل لوله ترتیب لولهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tubal
U
لوله رحم لولهای
tubulate
U
لولهای کردن لوله دار کردن
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
cannulated
U
لولهای
cannulate
U
لولهای
pipy
U
لولهای
tubulous
U
لولهای
tubiform
U
لولهای
tubular
U
لولهای
tubulose
U
لولهای
fistulous
U
لولهای
pipelines
U
لولهای
pipeline
U
لولهای
cylindrical
U
لولهای
fistular
U
لولهای
pipe aqueduct
U
ناو لولهای
pipe aqueduct
U
اباره لولهای
pipe culvert
U
ابگذر لولهای
four way
U
چهار لولهای
pipe organ
U
ارغنون لولهای
tubular capacitor
U
خازن لولهای
tubular condenser
U
خازن لولهای
tube well
U
چاه لولهای
tubular mast
U
دکل لولهای
tubular pole
U
دکل لولهای
tubular radiator
U
رادیاتور لولهای
tubular rivet
U
پرچ لولهای
tube insulator
U
مقره لولهای
tubular scaffold
U
داربست لولهای
false key
U
خار لولهای
pipe outlet
U
ابگیر لولهای
poppet valve
U
سوپاپ لولهای
bore hole
U
چاه لولهای
tulip valve
U
سوپاپ لولهای
spar
U
الوار لولهای
barrel drop
U
ابشار لولهای
roll paper
U
کاغذ لولهای
salver shaped
U
لولهای شکل
salverform
U
لولهای شکل
sparred
U
الوار لولهای
tubularity
U
حالت لولهای
twingun
U
توپ دو لولهای
tubular
U
لولهای شکل
spars
U
الوار لولهای
tubular shaft
U
محور لولهای
barrel outlet
U
ابگیر لولهای
tubular well
U
چاه لولهای
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
single gun color tube
U
لامپ تصویر تک لولهای
three gun picture tube
U
لامپ تصویر سه لولهای
multiple gun
U
توپ چند لولهای
tricolor picture tube
U
لامپ تصویر سه لولهای
dash pot
U
کمک فنر لولهای
pipe sand trap
U
ماسه گیر لولهای
pipestill
U
دستگاه تقطیر لولهای
tubular transmission shaft
U
محور انتقال لولهای
to pull at a pipe
U
با کوشش اب از لولهای کشیدن
tubular steel scaffold
U
داربست لولهای فولادی
tubulure
U
دریچه کوچک لولهای
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
drainpipe
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
tubulose
U
دارای گلهای کوچک لولهای
tubulous
U
دارای گلهای کوچک لولهای
drainpipes
U
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
tubuliferous
U
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
bound barrel
U
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
tubulifloral
U
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
ac fittings
U
رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه
parotid duct
U
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
ontos
U
تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
teleprinter
U
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
teleprinters
U
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
rivnut
U
نوعی پرچ لولهای کور باساقه رزوه شده
pitot tube
U
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
cherry rivet
U
پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
duct
U
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
multiple
U
مضاعف چند ردیفه چند لولهای
anomaly
U
بی ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
arrangements
U
ترتیب
ordering
U
ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
random
U
بی ترتیب
regularities
U
ترتیب
collocation
U
ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
arr
U
ترتیب
organisations
U
ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
sequence
U
ترتیب
configurations
U
ترتیب
configuration
U
ترتیب
arrangment
U
ترتیب
arramgement
U
ترتیب
arrangement
U
ترتیب
respectively
U
به ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
sequences
U
ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
system
U
ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
kelter
U
ترتیب
set up
U
ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
lay out
U
ترتیب
disorderly
U
بی ترتیب
managements
U
ترتیب
management
U
ترتیب
order
U
ترتیب
pial
U
بی ترتیب
catenation
U
ترتیب
serialization
U
ترتیب
assortment
U
ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
organizations
U
ترتیب
immethodical
U
بی ترتیب
systems
U
ترتیب
organization
U
ترتیب
regularity
U
ترتیب
orderliness
U
ترتیب
assortments
U
ترتیب
in series
U
به ترتیب
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
birth order
U
ترتیب ولادت
layout
U
ترتیب وسایل
precedence
U
ترتیب تقدم
random fill
U
خاکریز بی ترتیب
arrangement
U
ترتیب اصلاح
castrametation
U
فن ترتیب اردو
concerning this
<adv.>
U
به این ترتیب
rearrngement
U
ترتیب مجد د
for this purpose
<adv.>
U
به این ترتیب
arrangement
U
ترتیب تنظیم
arrangements
U
ترتیب اصلاح
hereto
<adv.>
U
به این ترتیب
arrangements
U
ترتیب تنظیم
sequencing
U
ترتیب دهی
untune
U
بی ترتیب کردن
disciplines
U
تادیب ترتیب
ratings
U
ترتیب تقدم
rating
U
ترتیب تقدم
disordered
U
بی ترتیب اشفته
make-up
U
ترتیب گریم
permanencies
U
ترتیب همیشگی
permanency
U
ترتیب همیشگی
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
sequence check
U
مقابله ترتیب
sequence number
U
شماره ترتیب
runs
U
ترتیب محوطه
disciplining
U
تادیب ترتیب
dresses
U
ترتیب دادن
dress
U
ترتیب دادن
ordain
U
ترتیب دادن
ordained
U
ترتیب دادن
ordaining
U
ترتیب دادن
ordains
U
ترتیب دادن
run
U
ترتیب محوطه
line up
U
به ترتیب ایستادن
sequence control
U
کنترل ترتیب
tactics
U
نظم و ترتیب
on this
<adv.>
U
به این ترتیب
hereunto
<adv.>
U
به این ترتیب
alphabetical order
U
ترتیب رکوردها
discipline
U
تادیب ترتیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com