Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shut down
U
شکست دادن حریف
outroll
U
شکست دادن حریف
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
dump
U
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
outplay
U
بازی بهتر از حریف
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
outclassed
U
شکست فاحش حریف
outclass
U
شکست فاحش حریف
outclasses
U
شکست فاحش حریف
outclassing
U
شکست فاحش حریف
burble point
U
زاویه حملهای که در ان شکست جریان هوا روی بال شروع میشود
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
out act
U
بهتر انجام دادن از
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outgeneral
U
شکست دادن
get the better of (someone)
<idiom>
U
شکست دادن
smites
U
شکست دادن
knock out
U
شکست دادن
trounce
U
شکست دادن
smite
U
شکست دادن
skunk
U
شکست دادن
checkmate
U
شکست دادن
defeats
U
شکست دادن
defeat
U
شکست دادن
to f.down
U
شکست دادن
trounced
U
شکست دادن
defeated
U
شکست دادن
defeating
U
شکست دادن
trouncing
U
شکست دادن
trounces
U
شکست دادن
to put to the worse
U
شکست دادن
to lay prostrate
U
شکست دادن
smiting
U
شکست دادن
set down
U
شکست دادن
skunks
U
شکست دادن
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
crushes
U
شکست دادن پیروزشدن بر
crush
U
شکست دادن پیروزشدن بر
routs
U
کاملا شکست دادن
routed
U
کاملا شکست دادن
rout
U
کاملا شکست دادن
crushed
U
شکست دادن پیروزشدن بر
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
to eat somebody alive
U
کسی را کاملا شکست دادن
vanquishes
U
پیروز شدن بر شکست دادن
vanquished
U
پیروز شدن بر شکست دادن
vanquish
U
پیروز شدن بر شکست دادن
whop
U
بطور قاطع شکست دادن
tp put to rout
U
شکست دادن وپراکنده ساختن
shellac
U
شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
floor
U
بزمین زدن شکست دادن
floored
U
بزمین زدن شکست دادن
floors
U
بزمین زدن شکست دادن
to bring down somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را شکست دادن
bite the dust
<idiom>
U
از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
to cause the downfall of somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را شکست دادن
smash
U
شکست دادن درهم شکستن
drub
U
چوب زدن شکست دادن
worst
U
شکست دادن وخیم شدن
shellack
U
شکست مفتضحانه خوردن یا دادن
smashes
U
شکست دادن درهم شکستن
vanquishing
U
پیروز شدن بر شکست دادن
worst-
U
شکست دادن وخیم شدن
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
deceives
U
فریب دادن حریف
jink
U
فریب دادن حریف
deceived
U
فریب دادن حریف
deceiving
U
فریب دادن حریف
deceive
U
فریب دادن حریف
to show somebody up
[in a competition]
U
کسی را شکست دادن
[در مسابقه ورزشی]
larrup
U
کتک جانانه زدن شکست فاحش دادن
matches
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
match
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
headmen
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
face dodge
U
گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
paged
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
pages
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
parallax
U
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
finder
U
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
start off
U
شروع کردن شروع شدن
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
atmospheric refraction
U
شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation
U
شروع کار شروع
better
U
بهتر
better than
U
بهتر از
so much the better
U
چه بهتر
all the better
U
چه بهتر
the more better the best
U
بهتر
so much the better for me
U
بهتر من
modifies
U
بهتر کردن
amelioration
U
بهتر شدن
meliorate
U
بهتر شدن
modifying
U
بهتر کردن
ameliorating
U
بهتر کردن
modify
U
بهتر کردن
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
to change to the better
U
بهتر شدن
So much the better.
U
دیگه بهتر
meliorative
U
بهتر شونده
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
cote
U
بهتر بودن از
ameliorate
U
بهتر کردن
preferably
U
بطور بهتر
ameliorative
U
بهتر شونده
the best of all
U
از همه بهتر
ameliorator
U
بهتر کننده
ameliorated
U
بهتر کردن
above rubies
U
بهتر از یاقوت
ameliorates
U
بهتر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
he works better
U
او بهتر کار میکند
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
modification
U
بهتر کردن مدل
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com