Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cleave
U
شکافتن سلول
cleaved
U
شکافتن سلول
cleaves
U
شکافتن سلول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
U
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
U
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
rips
U
شکافتن
ripped
U
شکافتن
chink
U
شکافتن
chinked
U
شکافتن
chinking
U
شکافتن
chinks
U
شکافتن
pierces
U
شکافتن
pierce
U
شکافتن
splinters
U
شکافتن
splintered
U
شکافتن
splinter
U
شکافتن
cleaves
U
شکافتن
cleaved
U
شکافتن
cleave
U
شکافتن
rip
U
شکافتن
unseamn
U
شکافتن
rive
U
شکافتن
split
U
شکافتن
splintering
U
شکافتن
breakthrough
U
شکافتن
breakthroughs
U
شکافتن
dispart
U
شکافتن
scarify
U
از رو شکافتن
penetract
U
شکافتن
fission
U
شکافتن
to drive a wedding into
U
شکافتن
to undo woven fabric
U
شکافتن
excision
U
شکافتن
iridotomy
U
شکافتن عنبه
pierce the block
U
شکافتن دفاع
cleavage
U
عمل شکافتن
cleavage
U
شکافتن سنگ
cleavages
U
عمل شکافتن
cleavages
U
شکافتن سنگ
hackle
U
از هم بازکردن شکافتن
wedged
U
با گوه شکافتن
wedging
U
با گوه شکافتن
wedges
U
با گوه شکافتن
wedge
U
با گوه شکافتن
openings
U
شکافتن دفاع
split
U
دوبخشی شکافتن
opening
U
شکافتن دفاع
splitting
U
شکافتن شکافتگی
fracture
U
شکستن شکافتن
fractured
U
شکستن شکافتن
fractures
U
شکستن شکافتن
fracturing
U
شکستن شکافتن
slat
U
پرتاب شدن شکافتن
rifts
U
چاک دادن شکافتن
rift
U
چاک دادن شکافتن
slits
U
چاک دادن شکافتن
slit
U
چاک دادن شکافتن
slats
U
پرتاب شدن شکافتن
thoracotomy
U
عمل جراحی شکافتن جدارسینه
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
laparotomy
U
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
data cell
U
سلول
cell
U
سلول
zoogamete
U
سلول
cells
U
سلول
nerve cell
U
سلول عصبی
mononuclear
U
سلول یک هستهای
memory cell
U
سلول حافظه
lymph cell
U
سلول لنف
locular
U
سلول دار
syncytium
U
سلول چند هسته ایی
gonocyte
U
سلول جنسی
storage cell
U
سلول انباره
odontoblast
U
سلول دندانی
selenium cell
U
سلول سلنیومی
stractural cell
U
سلول ساختاری
transformer cell
U
سلول ترانسفورماتور
pixel
U
سلول تصویر
unit cell
U
سلول واحد
scarlet sage
U
سلول اتشی
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریکی
photoconductive cell
U
سلول فوتورسانا
photo cell
U
سلول فتوالکتریک
phagocytosis
U
سلول خواری
gonium
U
سلول نطفه
galvanic cell
U
سلول گالوانی
solar cells
U
سلول خورشیدی
cellular
U
سلول دار
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریک
accumulator cell
U
سلول اکومولاتور
active cell
U
سلول فعال
binary cell
U
سلول دودویی
cellulated
U
سلول دار
cellule
U
سلول کوچک
cellulous
U
سلول دار
cytology
U
سلول شناس
gametangium
U
سلول جنسی
data cell
U
سلول داده
solar cell
U
سلول خورشیدی
ward
U
سلول زندان
wards
U
سلول زندان
celluloid
U
مانند سلول
germ cell
U
سلول نطفه
cell
U
سلول یکنفری
cell
U
پیل سلول
cells
U
سلول یکنفری
cells
U
پیل سلول
germ cell
U
سلول تخم
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spermatogonium
U
سلول موجد تخم
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
endoderm
U
لیف درخت یا سلول
ectoclast
U
پوسته خارجی سلول
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
karyoplasm
U
پرتوپلاسم هسته سلول
primitive cell
U
سلول واحد ابتدایی
progamete
U
سلول مولد تخمچه
barrier layer cell
U
سلول لایه سدی
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
intracellular
U
واقع در درون سلول
gonocyte
U
سلول تولید کننده
interneuron
U
وابسته به سلول عصب
interneural
U
وابسته به سلول عصب
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
half cell potential
U
پتانسیل نیم سلول
half cell reaction
U
واکنش نیم سلول
ovum
U
سلول نطفه ماده تخمک
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
lysis
U
زوال وفساد سلول وغیره
enclosure
U
سلول تارکان دنیا
[دین]
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
microphage
U
سلول میکروب خوار کوچک
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
eletric eye
U
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
photovoltaic cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
solar cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
entry
U
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
nucleolus
U
هستک گرد میان هسته سلول
lysate
U
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
fibrocyte
U
سلول دوکی شکل بافت همبندی
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
chromatolysis
U
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
gametogenesis
U
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
histogram
U
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
haplosis
U
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
mitosis
U
تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
zero condition
U
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
gamete
U
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
gametocyte
U
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
gametophore
U
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
germ layer
U
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
gastrea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
gastraea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
histochemistry
U
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
lymphoblast
U
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
pronucleus
U
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
kil
U
مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
photovoltaic cell
U
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
gonidium
U
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
cross fertilization
U
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
microphagus
U
سلول میکروب خوار کوچک خرد خوار
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
loculate
U
سلول دار حجره دار
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com