English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hunting U شکار کردن جستجو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
hound U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
inspect U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspected U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
chases U دنبال کردن شکار کردن
chace U دنبال کردن شکار کردن
chase U دنبال کردن شکار کردن
chased U دنبال کردن شکار کردن
chasing U دنبال کردن شکار کردن
fishes U جستجو کردن طلب کردن
combed U شانه کردن جستجو کردن
attempting U تقلا کردن جستجو کردن
fished U جستجو کردن طلب کردن
attempted U تقلا کردن جستجو کردن
attempt U تقلا کردن جستجو کردن
fish U جستجو کردن طلب کردن
hunted U صید کردن جستجو کردن در
hunts U صید کردن جستجو کردن در
to look up U نگاه کردن جستجو کردن
combing U شانه کردن جستجو کردن
comb U شانه کردن جستجو کردن
attempts U تقلا کردن جستجو کردن
hunt U صید کردن جستجو کردن در
predation U شکار کردن
hunts U شکار کردن
hunt U شکار کردن
hunted U شکار کردن
ransacked U جستجو کردن
ransack U جستجو کردن
seeking U جستجو کردن
search U جستجو کردن
seeks U جستجو کردن
seach U جستجو کردن
seek U جستجو کردن
ransacking U جستجو کردن
ransacks U جستجو کردن
to smell about U جستجو کردن
to feel after any thing جستجو کردن
to search after U جستجو کردن
to search U جستجو کردن
scours U جستجو کردن
mouse U جستجو کردن
track down <idiom> U جستجو کردن
searchingly U جستجو کردن
surveillance U جستجو کردن
searches U جستجو کردن
mouses U جستجو کردن
to scratch about U جستجو کردن
searched U جستجو کردن
scour U جستجو کردن
scoured U جستجو کردن
to browse through U جستجو کردن
to rummage U جستجو کردن
snook U جستجو کردن
seeds U جستجو کردن
hunt after U جستجو کردن
hunt for U جستجو کردن
seed U جستجو کردن
hunt up U جستجو کردن
to hunt up U جستجو کردن
rabbits U شکار خرگوش کردن
bags U شکار کردن با تیر
rabbit U شکار خرگوش کردن
snipes U پاشله شکار کردن
sniping U پاشله شکار کردن
sniped U پاشله شکار کردن
poaches U دزدکی شکار کردن
snipe U پاشله شکار کردن
poach U دزدکی شکار کردن
bag U شکار کردن با تیر
poached U دزدکی شکار کردن
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
to hunt out U جستجو کردن ویافتن
to search U گشتن [جستجو کردن]
to make r. after something U چیزی را جستجو کردن
to sift through something U با زیر و رو جستجو کردن
to grub U جستجو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
wild goose chase <idiom> U ناامیدانه جستجو کردن
go through <idiom> U جستجو وکنکاش کردن
turtles U لاک پشت شکار کردن
courses U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
turtle U لاک پشت شکار کردن
to rid to hounds U با تازی شکار روباه کردن
hunts U اداره کردن تازیها در شکار
hunted U اداره کردن تازیها در شکار
to p on any one's preserves U در جای قورق شکار کردن
hunt U اداره کردن تازیها در شکار
to ride to hounds U با تازی شکار روباه کردن
foxhunt U باتازی شکار روباه کردن
course U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
grub U زمین کندن جستجو کردن
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh-in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
to dig up U با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
shoot U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
backwards U جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distributes U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distribute U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
hank U شکار
prey U شکار
game U شکار
hunting U شکار
chevy U شکار
hunted U شکار
chasing U شکار
chase U شکار
predatin U شکار
chace U شکار
chases U شکار
quarries U شکار
quarry U شکار
quarrying U شکار
hanks U شکار
ravin U شکار
hunts U شکار
hunt U شکار
chased U شکار
venery U شکار
gamey U پر از شکار
gameless U بی شکار
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com