English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ducking U شکار مرغابی
jaeger U علاقمند به شکار مرد شکارچی
tufter U کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
chevy U فریاد هنگام شکار
to give the tone U هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
position light U علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
duck U مرغابی
duckings U مرغابی
drake U مرغابی نر
drakes U مرغابی نر
ducks U مرغابی
redshank U مرغابی
ducked U مرغابی
kingduck U مرغابی شمالی
duckling U جوجه مرغابی
sarcelle U مرغابی جره
gaggles U دسته مرغابی
scoter U مرغابی سیاه
gaggle U دسته مرغابی
teal U مرغابی جره
goldeneye U نوعی مرغابی
eider U مرغابی شمالی
smew U مرغابی شمال اروپاواسیا
horned grebe U مرغابی شانه بسر
mallards U نوعی مرغابی وحشی
mallard U نوعی مرغابی وحشی
grebe U اسفرود بی دم مرغابی شابه بسر
ducker U غوطه خور مرغابی گیر
decoy duck U مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
predacious U شکارچی
huntsmen U شکارچی
jaeger U شکارچی
predaceous U شکارچی
orionis U شکارچی
gatherer U شکارچی
huntress U زن شکارچی
gunners U شکارچی
huntsman U شکارچی
gunner U شکارچی
predators U شکارچی
hunters U شکارچی
predator U شکارچی
orion U شکارچی
hunter U شکارچی
eiderdown U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
crepuscular birds U مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
marionettes U عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
marionette U عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
eiderdowns U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
delta orionis U دلتا- شکارچی
alpha orionis U الفا- شکارچی
betelgeuse U الفا- شکارچی
rabbiter U شکارچی خرگوش
bellatrix U گاما- شکارچی
gamma orionis U گاما- شکارچی
birder U شکارچی مرغان
fowler U شکارچی پرندگان
beta orionis U بتا- شکارچی
poachers U شکارچی دزدکی
pothunter U شکارچی ایلخی
stand U کمینگاه شکارچی
poacher U شکارچی دزدکی
gunners U شکارچی با تفنگ
woodman U جنگلبان شکارچی
gunner U شکارچی با تفنگ
frigate bird U مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
albatross U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
wildfowler U شکارچی غاز وحشی
pot hunter U شکارچی که هر چه دید شکارمیکند
put to U بگروه شکارچی پیوستن
wildfowler U شکارچی پرندگان ابی
waterfowler U شکارچی مرغان شناگر
bow hunter U شکارچی با تیر و کمان
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
man darin duck U یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
sealer U شکارچی گوساله ماهی مهردار
tallyho U صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
whipper U همدست شکارچی که تازی ها راباشلاق میراند
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
pass on U در گذشتن
get through U گذشتن از
intercross U از هم گذشتن
passes U گذشتن
passed U گذشتن
overpasses U گذشتن از
pass U گذشتن
go over U گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
go by U گذشتن
overpass U گذشتن از
forbears U گذشتن از
to pass a way U گذشتن
crossest U گذشتن
traffic U گذشتن
trafficked U گذشتن
blow over U گذشتن
trafficking U گذشتن
to blow over U گذشتن
to go by U گذشتن
traffics U گذشتن
traversed U گذشتن از
to pass on U گذشتن
traverses U گذشتن از
traversing U گذشتن از
crosser U گذشتن
to run on U گذشتن
bypasses U گذشتن
bypass U گذشتن
bypassed U گذشتن
crosses U گذشتن
elapse U گذشتن
bypassing U گذشتن
elapses U گذشتن
forbear U گذشتن از
traverse U گذشتن از
cross U گذشتن
elapsing U گذشتن
whipper in U کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
fleets U بسرعت گذشتن
overgo U رسیدن به گذشتن
fleet U بسرعت گذشتن
overslaugh U نادیده گذشتن
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
overdue U گذشتن موعد
overrode U سواره گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
override U سواره گذشتن از
filrate U از صافی گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
to go over U گذشتن گذرکردن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
overrides U سواره گذشتن از
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
get over U ازروی چیزی گذشتن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
to go to U رعایت کردن گذشتن از
locality U موضع
locations U موضع
lodgment or lodge U موضع
attack position U موضع تک
lodgment U موضع
location U موضع
spots U موضع
emplacement U موضع
site U موضع
sites U موضع
localities U موضع
positioned U موضع
spot U موضع
position U موضع
sited U موضع
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
active site U موضع فعال
alternate position U موضع فرعی
defense position U موضع پدافندی
blocking position U موضع سد کننده
emplacement U موضع گرفتن
secondary position U موضع یدکی
supplemental U موضع تکمیلی
secondary position U موضع فرعی
battle position U موضع نبرد
assumed position U موضع فرضی
deployment U موضع صف ارایی
occupation of position U اشغال موضع
firing position U موضع تیر
block house U موضع مستحکم
delay position U موضع تاخیری
stand U مکث موضع
locality U موضع مکان
inposition U مستقر در موضع
alternate position U موضع یدکی
position U وضعیت موضع
lodgement U موضع گیری
positioned U وضعیت موضع
inposition U به موضع رفتن
covered position U موضع پوشیده
displacement U تغییر موضع
localities U موضع مکان
defense position U موضع دفاعی
lodgment U موضع گیری
localization U موضع یابی
supplementary position U موضع تکمیلی
the seat of pain U موضع درد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com