English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stag hunting U شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hunts U اداره کردن تازیها در شکار
hunted U اداره کردن تازیها در شکار
hunt U اداره کردن تازیها در شکار
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
fox-hunting U شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
turn to <idiom> U رفتن وکمک گرفتن
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
whip in U با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
whipper in U کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
play into someone's hands <idiom> U (به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
roadways U سواره رو
mounted U سواره
roadway U سواره رو
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
dismounted U غیر سواره
dismounted U به طورغیر سواره
foot infantry U غیر سواره
rides U گردش سواره
ride U گردش سواره
cavalry U سواره نظام
to ride one down U سواره بکسی
overrode U سواره گذشتن از
overrides U سواره گذشتن از
override U سواره گذشتن از
dragoon U سواره نظام
overridden U سواره گذشتن از
yeomanry U سواره نظام
mounted messenger U پیک سواره
horseman U سواره نظام
horseback archery U تیراندازی سواره
dragoons U سواره نظام
horse U سواره نظام
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
joust U نیزه بازی سواره
jousts U نیزه بازی سواره
jousted U نیزه بازی سواره
jousting U نیزه بازی سواره
cavalcade U سواری گردش سواره
phylarch U فرمانده سواره نظام
dragonnades U بوسیله سواره نظام
ironside U نام سواره نظام
cavalcades U سواری گردش سواره
he rolled them by U سواره از پهلوی انها رد شد
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
buck U دولادولا رفتن سواره نظام
bucks U دولادولا رفتن سواره نظام
dragoon U سواره نظام راهدایت کردن
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
equites U سواره نظام صاحب امتیاز
yeomanry U سواره نظام سرباز داوطلب
dragoons U سواره نظام راهدایت کردن
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
pindari U غارتگر سواره درهندوستان درسدههای 71و 81
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
petronel U یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
tilted U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
sabretache U خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
chase U شکار
chases U شکار
hunt U شکار
venery U شکار
prey U شکار
game U شکار
quarry U شکار
chased U شکار
hunted U شکار
hunting U شکار
hanks U شکار
hank U شکار
quarrying U شکار
quarries U شکار
hunts U شکار
chasing U شکار
gameless U بی شکار
chevy U شکار
predatin U شکار
chace U شکار
gamey U پر از شکار
ravin U شکار
quarrying U لاشه شکار
poniter U نوعی سگ شکار ی
hanks U طعمه شکار
hunter U اسب شکار
hunters U اسب شکار
whaling U شکار نهنگ
quarries U لاشه شکار
predation U شکار کردن
hank U طعمه شکار
quarries U شکار موردنظر
quarrying U شکار موردنظر
quarry U شکار موردنظر
predatory habit U خوی شکار
area drive U شکار دواندن
fair game U شکار قانونی
falconry U شکار با شاهین
hunt U شکار کردن
gamy U پراز شکار
game law U قانون شکار
hunted U شکار کردن
game keep U پاسبان شکار
hunts U شکار کردن
fowling U شکار پرنده
blood sport U کشتن شکار
blood sports U کشتن شکار
quarry U لاشه شکار
king hunt U شاه شکار
fair game U شکار مجاز
game U سرگرمی شکار
huntsmen U شکار باز
to go a hunting U شکار رفتن
hunting district U شکار گاه
hunting ground U شکار گاه
huntsman U شکار باز
shootings U شکار باتفنگ
victim U دستخوش شکار
gunning U شکار با تفنگ
shanking U شکار کوسه
shotgunner U شکار با تفنگ
victims U دستخوش شکار
shooting U شکار باتفنگ
ducking U شکار مرغابی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
predatory U تغذیه کننده از شکار
bag U شکار کردن با تیر
stool U گروه فریبنده شکار
cub hunting U شکار بچه روباه
shining U پیداکردن شکار در شب بانورافکن
chevy U فریاد هنگام شکار
game U شکار گرفته شده
big game U شکار حیوانات بزرگ
deer stalking U شکار اهو و گوزن
outfitters U فروشنده لوازم شکار
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
snipe U پاشله شکار کردن
prowling U درپی شکار گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
prowl U درپی شکار گشتن
sniped U پاشله شکار کردن
rabbits U شکار خرگوش کردن
sniping U پاشله شکار کردن
rabbit U شکار خرگوش کردن
bags U شکار کردن با تیر
foxhunt U شکار روباه باتازی
hog dress U بریدن گلوی شکار
outfitter U فروشنده لوازم شکار
prowls U درپی شکار گشتن
bow hunting U شکار با تیر و کمان
raptatory U لازم برای شکار
raptatorial U لازم برای شکار
poaches U دزدکی شکار کردن
checks U و شدن بوی شکار
checked U و شدن بوی شکار
check U و شدن بوی شکار
shoots U هدف گرفتن شکار
predatorial U تغذیه کننده از شکار
poached U دزدکی شکار کردن
finds U یافتن بوی شکار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com