Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hawking
U
شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
pickup
U
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
unweave
U
بیرون اوردن
unthread
U
نخ بیرون اوردن از
to bring out
U
بیرون اوردن
to set forth
U
بیرون اوردن
to clear out
U
بیرون اوردن
clear-out
U
بیرون اوردن
clear out
U
بیرون اوردن
to put forth leaves
U
برگ بیرون اوردن
to fish out
U
بیرون اوردن فهمیدن
unship
U
از کشتی بیرون اوردن
dry sail
U
بیرون اوردن قایق از اب
releases
U
ازگرو بیرون اوردن
released
U
ازگرو بیرون اوردن
bring out
U
از اختفا بیرون اوردن
to take out
U
بیرون اوردن بردن
release
U
ازگرو بیرون اوردن
discommon
U
ازدسترس عموم بیرون اوردن
scooped
U
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scoop
U
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
belched
U
مانند اروغ بیرون اوردن
hysterectomies
U
بیرون اوردن زهدان یارحم
hysterectomy
U
بیرون اوردن زهدان یارحم
prostatectomy
U
بیرون اوردن غده پروستات
finish
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finishes
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
belch
U
مانند اروغ بیرون اوردن
scoops
U
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooping
U
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
demythologize
U
از صورت افسانه بیرون اوردن
belches
U
مانند اروغ بیرون اوردن
belching
U
مانند اروغ بیرون اوردن
de peg
U
بیرون اوردن میخ کوهنوردی
refresh
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshes
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to gouge out a persons eye
U
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
to turn off
U
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
disgorger
U
وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
disafforest
U
ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
demobilize
U
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
Are you going out tonight?
U
امشب میروید بیرون
[برای گردش]
؟
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
jeheemy
U
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
bailer
U
سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
siding
[railway]
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
hemostat
U
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
water dog
U
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
cupidity
U
حرص واز برای بدست اوردن مال
land hunger
U
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
to have a bone to pick
U
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to take out a patent
U
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
mezereum
U
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
foreground processing
U
اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
cruise control
U
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
austempering
U
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
cough
U
سرفه
antitussive
U
ضد سرفه
coughed
U
سرفه
coughing
U
سرفه
coughs
U
سرفه
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
bechic
U
دافع سرفه
coughs
U
سرفه کردن
cough
U
سرفه کردن
pertussus
U
سیاه سرفه
tussive
U
سرفه اور
tussive
U
وابسته به سرفه
coughing
U
سرفه کردن
whooping cough
U
سیاه سرفه
pertussis
U
سیاه سرفه
coughed
U
سرفه کردن
pertussis
U
سیاه سرفه
[پزشکی]
whoopingcough
U
سیاه سرفه
[پزشکی]
whoop
U
صدای سیاه سرفه
whooped
U
صدای سیاه سرفه
whoops
U
صدای سیاه سرفه
whooping cough
U
سیاه سرفه
[پزشکی]
100-day cough
U
سیاه سرفه
[پزشکی]
whooping
U
صدای سیاه سرفه
antitussive
U
ارام کنندهء سرفه
hack
U
سرفه خشک وکوتاه چاک
whooping cough vaccination
U
واکسن سیاه سرفه
[پزشکی]
hacks
U
سرفه خشک وکوتاه چاک
hacked
U
سرفه خشک وکوتاه چاک
whooping
U
صدای بلند مثل سرفه
whooped
U
صدای بلند مثل سرفه
whoop
U
صدای بلند مثل سرفه
whoops
U
صدای بلند مثل سرفه
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
pip
U
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping
U
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped
U
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips
U
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
out
<adv.>
U
به بیرون
external
U
بیرون
externals
U
بیرون
outsides
U
بیرون
abroad
U
بیرون
out-of-
U
بیرون از
extra terrestrial
U
بیرون از
out of
U
بیرون از
away
U
بیرون
outside
U
بیرون
forth
U
بیرون از
away
U
بیرون از
outdoor
U
بیرون
from the outside
U
از بیرون
out
U
بیرون از
out
<adv.>
U
بیرون
from outside
U
از بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out door
U
بیرون
outed
U
بیرون از
forth of
U
بیرون از
off the track
U
بیرون
from out of town
U
از بیرون
[از]
without
U
بیرون
outward bound
U
بیرون رو
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
بیرون
[از]
efferent
U
بیرون بر
outside appearance
U
بیرون
without
U
بیرون از
bakkat
U
به بیرون
out-
U
بیرون از
expels
U
بیرون راندن
swap
U
بیرون کردن
ejected
U
بیرون کردن
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
eject
U
بیرون کردن
swapped
U
بیرون کردن
swaps
U
بیرون کردن
excretes
U
بیرون انداختن
excreted
U
بیرون انداختن
excreting
U
بیرون انداختن
excrete
U
بیرون انداختن
swops
U
بیرون کردن
swopping
U
بیرون کردن
swopped
U
بیرون کردن
outsides
U
در بیرون بیرونی
out
<adv.>
U
بیرون از خانه
ejecting
U
بیرون کردن
emitted
U
بیرون ریختن
exorcize
U
بیرون کردن
exorcized
U
بیرون کردن
exorcizes
U
بیرون کردن
exorcizing
U
بیرون کردن
out
<adv.>
U
به طرف بیرون
emits
U
بیرون ریختن
lolled
U
زبان بیرون
emit
U
بیرون ریختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com