English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phthiriasis U شپشک داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pediculosis U الودگی به شپشک شپشک داشتن
Other Matches
crab louse U شپشک
aphis U شپشک گیاهی
phthiriasis U الودگی به شپش یا شپشک
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
possessing U داشتن
bears U داشتن
to go hot U تب داشتن
bears U در بر داشتن
intercommon U داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
to hold U داشتن
relieve U داشتن
lackvt U کم داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
to have possession of U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
have U داشتن
having U داشتن
want U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
wanted U کم داشتن
redolence U بو داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
to be feverish U تب داشتن
lacks U کم داشتن
doubted U شک داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
lack U کم داشتن
own U داشتن
doubt U شک داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
owns U داشتن
lacked U کم داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
to have in stock U موجود داشتن
to have in view U در نظر داشتن
scooted U سرعت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
implies U دلالت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
see after U توجه داشتن به
to be in rapport U تماس داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
contested U اعتراض داشتن بر
contest U اعتراض داشتن بر
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
to be in demand U طالب داشتن
scruple U وسواس داشتن
shilly shally U دودلی داشتن
shimmey U تاب داشتن
shimmey U لرزش داشتن
shimmy U تاب داشتن
shimmy U لرزش داشتن
to be afraid U بیم داشتن
to be in a state of a U بیم داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
adjudge مقرر داشتن
vary U فرق داشتن
to drive at U قصد داشتن از
abominate U تنفر داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
to get the wind up U بیم داشتن
contradict U تناقض داشتن با
abominated U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
varies U فرق داشتن
provides U مقرر داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to fondle to the heart U گرامی داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
abominating U تنفر داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to keep shop U دکان داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
to lie heavy on one's heart U رنجه داشتن
expecting U چشم داشتن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
expected U چشم داشتن
to lock out U نگاه داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
to keep watch U پاس داشتن
to know by heart U ازحفظ داشتن
to know for certain U یقین داشتن
retains U نگاه داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
retaining U نگاه داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
retained U نگاه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
play-acting U نقش داشتن
play-acts U نقش داشتن
limps U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
play-acted U نقش داشتن
play-act U نقش داشتن
to run on U ادامه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
to send away U اعزام داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick up U برجستگی داشتن
to show f. U سرجنگ داشتن
scoot U سرعت داشتن
trepan U تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
occupies U مشغول داشتن
deserves U استحقاق داشتن
corresponded U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
belongs U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com