Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shooting
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
Other Matches
team handball court
U
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
elements
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
to
U
بسوی
off
U
بسوی
against
U
بسوی
towards
U
بسوی
into
U
بسوی
at
U
بسوی
toward
U
بسوی
goalpost
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
skyward
U
بسوی اسمان
onward
U
بسوی جلو
off
U
عازم بسوی
spaceward
U
بسوی فضا
easterly
U
بسوی شرق
inpouring
U
بسوی درون
eastbound
U
بسوی شرق
landward
U
بسوی خشکی
earthward
U
بسوی زمین
aport
U
بسوی بندر
landward
U
بسوی زمین
seaward
U
بسوی دریا
soiuth ward
U
بسوی جنوب
south wards
U
بسوی جنوب
selenotropic
U
بسوی ماه
to put a bout
U
بسوی دیگرگرداندن
over-
U
بسوی دیگر
east
U
بسوی خاوررفتن
over
U
بسوی دیگر
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
propulsion
U
فشار بسوی جلو
orientate
U
توجه بسوی خاور
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
orientates
U
توجه بسوی خاور
wester
U
بسوی باختر رفتن
orientating
U
توجه بسوی خاور
northward
U
بسوی شمال شمالا
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
introvert
U
بسوی درون کشیدن
aslant
U
بسوی سراشیب اریبی
make for
U
پیش رفتن بسوی
introversion
U
برگشت بسوی درون
northwards
U
بسوی شمال شمالا
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
introrse
U
رو کننده بسوی درون
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
introverts
U
بسوی درون کشیدن
infalling
U
ریزش بسوی درون
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
upsurge
U
بسوی بالا موج زدن
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
south
U
بسوی جنوب نیم روز
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
adductive
U
استشهادی بسوی محور کشنده
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
goal area line
U
خط دروازه
port
U
دروازه
barbacan
U
دروازه
barbican
U
دروازه
portals
U
دروازه
gates
U
دروازه
gate
U
دروازه
hoops
U
دروازه
hoop
U
دروازه
portal
U
دروازه
gateway
U
دروازه
goals
U
دروازه
goal
U
دروازه
gateways
U
دروازه
keeper
U
دروازه بان
keep goal
U
دروازه بانی
logic gate
U
دروازه منطقی
octroi
U
مالیات دم دروازه
hoops
U
دروازه کروکه
starting gate
U
دروازه شروع
goal
U
دروازه بان
octroi
U
دروازه بانی
gateposts
U
بازوی دروازه
attacting zone
U
منطقه دروازه
goal area
U
منطقه دروازه
between the pipes
U
تیر دروازه
gatepost
U
بازوی دروازه
wickets
U
دروازه کوچک
wicket
U
دروازه کوچک
goal crease
U
محوطه دروازه
goal keeper
U
دروازه بان
goal keeper line
U
خط دروازه بان
goals
U
دروازه بان
goal mouth
U
دهانه دروازه
goal posts
U
پایههای دروازه
hoop
U
دروازه کروکه
goalkeepers
U
دروازه بان
goalar
U
دروازه بان
goalie
U
دروازه بان
tend goal
U
حفظ دروازه
goalies
U
دروازه بان
in goal
U
دروازه بان
puck stopper
U
دروازه بان
goalkeeper
U
دروازه بان
saves
U
نجات دروازه
saved
U
نجات دروازه
save
U
نجات دروازه
own goal
U
گل به دروازه خودی
gate keeper
U
دروازه بان
gatekeeper
U
دروازه بان
gatekeepers
U
دروازه بان
tend goal
U
دروازه بانی
own goals
U
گل به دروازه خودی
keepers
U
دروازه بان
goal tender
U
دروازه بان
He was approaching the gate.
U
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
fast break
U
حمله سریع به دروازه
crossbar
U
تیرک افقی دروازه
changing the goal keeper
U
تعویض دروازه بان
catching glove
U
دستکش دروازه بان
crossbars
U
تیرک افقی دروازه
flopper
U
دروازه بان شیرجه رو
sally port
U
دروازه عبور از قلعه
offside line
U
خط فرضی موازی با دروازه
goalthrow
U
پرتاب دروازه بان
goal umpire
U
دروازه بان واترپولو
sally port
U
دروازه بزرگ قلعه
twentyfive
U
خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
shot direct at goal
U
شوت مستقیم به دروازه
standup goalie
U
دروازه بانی ایستاده
goal games
U
بازیهای دروازه دار
long ball
U
پرتاب از دور به دروازه
gate post
U
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
gatehouses
U
اطاق دروازه بان
warder
U
نگهبان دروازه یا قصر
gates
U
دروازه شروع اسکی
petard
U
بمب دروازه ریز
gate
U
دروازه شروع اسکی
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
upright
U
تیرک عمودی دروازه
goalpost
U
تیرک عمودی دروازه
goalkeeper
U
دروازه بان فوتبال
goalkeepers
U
دروازه بان فوتبال
goalposts
U
تیرک عمودی دروازه
gatehouse
U
اطاق دروازه بان
warders
U
نگهبان دروازه یا قصر
gatehouses
U
اطاق یازندان بالای دروازه
clears
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
in-
U
توپی که وارد دروازه شده
clearer
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
drop a goal
U
ضربه زدن بر فراز دروازه
clearest
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
gateposts
U
تیر چار چوب دروازه
in
U
توپی که وارد دروازه شده
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
send off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
gatehouse
U
اطاق یازندان بالای دروازه
send-offs
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
gatepost
U
تیر چار چوب دروازه
clearest
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
punch the ball
U
مشت کردن دروازه بان
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal
U
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
seelos
U
دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
nineteens
U
علامت تعویض دروازه بان
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
nineteen
U
علامت تعویض دروازه بان
logic
U
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
clear
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
clear
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer
U
دفع توپ ازحوالی دروازه
A creaking gate hang long.
<proverb>
U
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
uprights
U
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
peels
U
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com