English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oestrum U شهوت ومستی جانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
voluptuous U شهوت پرست شهوت انگیز
desires U شهوت
desire U شهوت
passion U شهوت
ruts U شهوت
eros U شهوت
rut U شهوت
conoupiscence U شهوت
carnality U شهوت
lust U شهوت
appetite U شهوت
appetites U شهوت
concupiscence U شهوت
desiring U شهوت
eroticism U شهوت گرایی
satyriasis U شهوت پرستی
voluptuousness U شهوت رانی
urethral erotism U شهوت میزراهی
sensuality U شهوت پرستی
lewdness U شهوت پرستی
sexiness U شهوت انگیزی
voluptuate U شهوت انگیزکردن
urolagnia U شهوت ادراری
salacity U شهوت رانی
salaciousness U شهوت رانی
organ eroticism U شهوت اندامی
erotism U شهوت گرایی
genital eroticism U شهوت تناسلی
graphomania U شهوت نوشتن
anaphrodisiac U کاهنده شهوت
anality U شهوت مقعدی
anal erotism U شهوت مقعدی
anal eroticism U شهوت مقعدی
alloerotism U شهوت دگرگرا
alloeroticism U شهوت دگرگرا
lustfully U از روی شهوت
salacious U شهوت پرست
oral eroticism U شهوت دهانی
orality U شهوت دهانی
red-hot <adj.> U شهوت انگیز
lascivious U شهوت انگیز
lecherous U شهوت پرست
tasty <adj.> U شهوت انگیز
liking U شهوت ومیل
obscene U شهوت انگیز
anaphrodisia U کاهش شهوت
flesh U جسم شهوت
juicy <adj.> U شهوت انگیز
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
libido U شهوت جنسی هوس
salaciously U از روی شهوت رانی
lasciviously U از روی شهوت پرستی
libidinal U وابسته به شهوت جنسی
passionately U بطور شهوت امیز
lusty U قوی شهوت انگیز
lustiest U قوی شهوت انگیز
rut U مست شهوت شدن
lustier U قوی شهوت انگیز
ruts U مست شهوت شدن
libidos U شهوت جنسی هوس
impassion U برسر شهوت اوردن
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
Lust for power and riches. U شهوت قدرت وثروت
voluptuously U بطور شهوت انگیز
pornography U نوشته شهوت انگیز
libidinous U وابسته به شهوت جنسی
voyeurism U اطفاء شهوت با نگاه
voluptuously U از روی شهوت پرستی
to provoke passion U شهوت انگیز بودن
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
libidinously U از روی شهوت رانی
burns U دراتش شهوت سوختن
burn U دراتش شهوت سوختن
faunology U جانوران
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
satyriasis U نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
venery U شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
lesbian U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
to g. with passion U دراتش شهوت یاعشق سوختن
bawdry U شهوت پرستی [غیر مصطلح]
voyeur U اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeurs U اطفا کننده شهوت بانگاه
lust U حرص واز شهوت داشتن
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
lesbianism U دفع شهوت زنی با زن دیگر
lesbians U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
invertebrata U جانوران بی مهره
implacentalia U جانوران بی جفت
acephali U جانوران بیسر
lights U ریه جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
kits U بچه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
kit U بچه جانوران
zooplankton U جانوران شناور
vermin U جانوران موذی
herbivora U جانوران علفخوار
animals kingdom U جهان جانوران
animality U زندگی جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
faunistic U وابسته به جانوران
faunae U مربوط به جانوران
bimana U جانوران دودست
faunis U الهه جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
halobiont U جانوران اب شور
pornographic U وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
he has a rage for money U برای گرد کردن پول شهوت
She is passionately fond of tennis . U شهوت تنیس باز ی کردن دارد
sexy U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexiest U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
arthropoda U جانوران مفصل دار
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
underbody U پایین تنه جانوران
claws U سرپنجه جانوران ناخن
articulata U جانوران حلقه دار
zootaxy U طبقه بندی جانوران
zooid U جانورسان شبیه جانوران
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
animal husband U پرورش جانوران اهلی
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
claw U سرپنجه جانوران ناخن
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
instincts U هوش طبیعی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
biosystematic U رده بندی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
peeper U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
peeping Tom U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
somite U حلقه یابند بدن جانوران
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
poeeping tom U ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com