Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Lust for power and riches.
U
شهوت قدرت وثروت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voluptuous
U
شهوت پرست شهوت انگیز
lay hold of
<idiom>
U
به دارای وثروت رسیدن
To attain position and wealth.
U
به مقام وثروت رسیدن
To amass a fortun.
U
مال وثروت جمع کرد ؟
soldier of fortune
U
سرباز جویای نام وثروت
Money is the root of all evil.
U
پول وثروت ریشه تمام فسادها است
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
desires
U
شهوت
lust
U
شهوت
ruts
U
شهوت
appetite
U
شهوت
rut
U
شهوت
appetites
U
شهوت
desire
U
شهوت
desiring
U
شهوت
passion
U
شهوت
concupiscence
U
شهوت
conoupiscence
U
شهوت
carnality
U
شهوت
eros
U
شهوت
urolagnia
U
شهوت ادراری
orality
U
شهوت دهانی
oral eroticism
U
شهوت دهانی
salacity
U
شهوت رانی
lecherous
U
شهوت پرست
salaciousness
U
شهوت رانی
red-hot
<adj.>
U
شهوت انگیز
juicy
<adj.>
U
شهوت انگیز
voluptuate
U
شهوت انگیزکردن
obscene
U
شهوت انگیز
lascivious
U
شهوت انگیز
flesh
U
جسم شهوت
liking
U
شهوت ومیل
satyriasis
U
شهوت پرستی
urethral erotism
U
شهوت میزراهی
sexiness
U
شهوت انگیزی
organ eroticism
U
شهوت اندامی
lustfully
U
از روی شهوت
anality
U
شهوت مقعدی
anal erotism
U
شهوت مقعدی
anal eroticism
U
شهوت مقعدی
alloeroticism
U
شهوت دگرگرا
genital eroticism
U
شهوت تناسلی
alloerotism
U
شهوت دگرگرا
graphomania
U
شهوت نوشتن
salacious
U
شهوت پرست
voluptuousness
U
شهوت رانی
eroticism
U
شهوت گرایی
anaphrodisiac
U
کاهنده شهوت
lewdness
U
شهوت پرستی
sensuality
U
شهوت پرستی
tasty
<adj.>
U
شهوت انگیز
erotism
U
شهوت گرایی
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
lustier
U
قوی شهوت انگیز
voluptuously
U
بطور شهوت انگیز
voluptuously
U
از روی شهوت پرستی
luscious
U
دلپذیر شهوت انگیز
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
to gratify ones passions
U
شهوت رانی کردن
lustiest
U
قوی شهوت انگیز
burn
U
دراتش شهوت سوختن
lusty
U
قوی شهوت انگیز
passionately
U
بطور شهوت امیز
salaciously
U
از روی شهوت رانی
ruts
U
مست شهوت شدن
to provoke passion
U
شهوت انگیز بودن
oestrum
U
شهوت ومستی جانوران
impassion
U
برسر شهوت اوردن
libido
U
شهوت جنسی هوس
burns
U
دراتش شهوت سوختن
voyeurism
U
اطفاء شهوت با نگاه
libidinous
U
وابسته به شهوت جنسی
lasciviously
U
از روی شهوت پرستی
rut
U
مست شهوت شدن
libidinal
U
وابسته به شهوت جنسی
libidinously
U
از روی شهوت رانی
pornography
U
نوشته شهوت انگیز
libidos
U
شهوت جنسی هوس
voyeurs
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
lesbianism
U
دفع شهوت زنی با زن دیگر
to g. with passion
U
دراتش شهوت یاعشق سوختن
lesbian
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
She is blinded by passion .
U
شهوت او را کور کرده است
lesbians
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
voyeur
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
venery
U
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
satyriasis
U
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
bawdry
U
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
lust
U
حرص واز شهوت داشتن
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexiest
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
he has a rage for money
U
برای گرد کردن پول شهوت
pornographic
U
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sexy
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
She is passionately fond of tennis .
U
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
peeper
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeping Tom
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
to pander any one's lust
U
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
poeeping tom
U
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
energy
U
قدرت
inauthoritative
U
بی قدرت
powering
U
قدرت
commanding
U
با قدرت
energies
U
قدرت
nerve
U
قدرت
godown
U
قدرت
zing
U
قدرت
nerves
U
قدرت
vigour
U
قدرت
strong arm
U
قدرت
might
U
قدرت
potency
U
قدرت
strong-arm
U
قدرت
capability
U
قدرت
powered
U
قدرت
abilities
U
قدرت
ability
U
قدرت
sovereignty
U
قدرت
will power
<idiom>
U
قدرت
power takeoff
U
قدرت
tension
U
قدرت
power
U
قدرت
powers
U
قدرت
tensions
U
قدرت
strengths
U
قدرت
strength
U
قدرت
strenght
U
قدرت
force
U
قدرت
posses
U
قدرت
forces
U
قدرت
vim
U
قدرت
vigor
U
قدرت
authority
U
قدرت
posse
U
قدرت
vis
U
قدرت
forcing
U
قدرت
engine performance
U
قدرت موتور
cutting power
U
قدرت برش
great power
U
کشور با قدرت
gripping power
U
قدرت مهارکنندگی
hiding power
U
قدرت پوشش
power switch
U
کلید قدرت
combat power
U
قدرت رزمی
heavy current circuit breaker
U
کلید قدرت
heam yoei vooly
U
تئوری قدرت
conveying capacity
U
قدرت انتقال
fasces
U
قدرت مجازات
countervailing power
U
قدرت همسنگ
damping power
U
قدرت میرایی
deglutition
U
قدرت بلع
increase of power
U
افزایش قدرت
explosive force
U
قدرت انفجار
economic power
U
قدرت اقتصادی
effective power
U
قدرت موثر
engine power
U
قدرت موتور
explosive energy
U
قدرت انفجار
economic potential
U
قدرت اقتصادی
fire power
U
قدرت اتش
driving power
U
قدرت محرکه
destructivity
U
قدرت تخریب
detectability
U
قدرت اشکارسازی
generator output
U
قدرت مولد
detection range
U
قدرت اکتشافی
diagonal power
U
قدرت قطری
cutting capacity
U
قدرت برش
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
fluxing power
U
قدرت سیلان
fire power
U
قدرت تیراندازی
dielectric strength
U
قدرت دی الکتریک
emissive power
U
قدرت صدور
scepter
U
قدرت یا اقتدارسلطنتی
useful power
U
قدرت مفید
voltage source
U
منبع قدرت
prepotency
U
قدرت کامل
prepotence
U
قدرت کامل
power transmission
U
انتقال قدرت
power test
U
ازمون قدرت
power supplay
U
منبع قدرت
power structure
U
ساخت قدرت
power stroke
U
مرحله قدرت
power source
U
منبع قدرت
power outege
U
قطع قدرت
power loss
U
گمگشتگی قدرت
puissance
U
توان قدرت
sea power
U
قدرت بحری
the finger of god
U
قدرت خدا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com