Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electrotechnology
U
شناخت صنعت برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motor vehicle industry
U
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry
U
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
cognisance
[British]
U
شناخت
cognition
U
شناخت
realising
[British]
U
شناخت
realizing
U
شناخت
understanding
U
شناخت
knowledge
U
شناخت
recognition
U
شناخت
knowledge
U
شناخت
incognito
U
نا شناخت
cognition
U
شناخت
gnosis
U
شناخت
logical cognition
U
شناخت منطقی
epistemology
U
شناخت شناسی
enviromental biology
U
بوم شناخت
cognizance need
U
نیاز شناخت
sentience
U
شناخت حسی
speech recogintion
U
شناخت کلام
psychognosis
U
شناخت روانی
telegnosis
U
شناخت غیبی
ecology
U
بوم شناخت
kinematics
U
حرکت شناخت
acoustics
U
صوت شناخت
recognizable
U
شناخت پذیر
recognizably
U
شناخت پذیر
cosmologies
U
کیهان شناخت
cosmology
U
کیهان شناخت
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
prerecognition hypothesis
U
فرضیه پیش شناخت
ocr
U
شناخت کاراکتر نوری
technologies
U
حرفه شناسی شناخت دانشی
technology
U
حرفه شناسی شناخت دانشی
metrological
U
شناخت علم اوزان و مقیاسات
system dynamics
U
شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
crystallography
U
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
art
U
صنعت
trade
U
صنعت
traded
U
صنعت
arts
U
صنعت
craftsman trade
U
صنعت
industries
U
صنعت
craft
U
صنعت
crafts
U
صنعت
artless
U
بی صنعت
industry
U
صنعت
manufacturing industry
U
صنعت کارخانهای
metal working industry
U
صنعت فلزکاری
industrial espionage
U
جاسوسی در صنعت
infant industry
U
صنعت نوزاد
labour intensive industry
U
صنعت کاربر
iron industry
U
صنعت اهن
industrialism
U
صنعت گرایی
manufacturing
U
صنعت ساخت
oil industry
U
صنعت نفت
cottage industry
U
صنعت روستایی
cottage industries
U
صنعت روستایی
weak industry
U
صنعت ضعیف
textile industry
U
صنعت نساجی
weak industry
U
صنعت کساد
structrual engineering industry
U
صنعت سازه
sick industry
U
صنعت بیمار
service industry
U
صنعت خدمات
plastic industry
U
صنعت پلاستیک
philotechnic
U
صنعت دوست
palinode
U
صنعت انکار
haniwork
U
صنعت دست
technology
U
صنعت شناسی
industrialists
U
صاحب صنعت
agro industry
U
کشت و صنعت
antistrophe
U
صنعت تجنیس
artificer
U
صنعت کار
automotive
U
صنعت اتومبیل
automotive industry
U
صنعت اتومبیل
motorcar industry
U
صنعت اتومبیل
chiasmus
U
صنعت قلب
competitive industry
U
صنعت رقابتی
computer industry
U
صنعت کامپیوتر
similes
U
صنعت تشبیه
simile
U
صنعت تشبیه
mysteries
U
صنعت هنر
mystery
U
صنعت هنر
industrialist
U
صاحب صنعت
industrialist
U
صنعت کار
industrialists
U
صنعت کار
craftsman
U
هنرپیشه صنعت گر
craftsmen
U
هنرپیشه صنعت گر
technologies
U
صنعت شناسی
hyperbole
U
صنعت اغراق
handicraft
U
صنعت دستی
domestic industry
U
صنعت داخلی
textile industry
U
صنعت بافندگی
extractive industry
U
صنعت استخراجی
family industry
U
صنعت خانوادگی
export industry
U
صنعت صادراتی
electric industry
U
صنعت برق
ceramics industry
U
صنعت سرامیک
filmdom
U
صنعت سینما
contracting industry
U
صنعت ساختمان
declining industry
U
صنعت رو به زوال
beaver fur
U
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
confectionery
U
صنعت شیرینی سازی
machine building industry
U
صنعت ماشین سازی
location of industry
U
تعیین مکان صنعت
handicraft
U
صنعت دستی حرفه
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
carrying trade
U
صنعت حمل و نقل
talkies
U
صنعت فیلم ناطق
beaver
U
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
talkie
U
صنعت فیلم ناطق
counterpoint
U
صنعت ترکیب الحان
industrially
U
ازلحاظ کار و صنعت
iron and steel working industry
U
صنعت اهن و فولاد
transport trade
U
صنعت حمل و نقل
transport industry
U
صنعت حمل و نقل
transport business
U
صنعت حمل و نقل
shipping trade
U
صنعت حمل و نقل
carrying business
U
صنعت حمل و نقل
carrying-trade
U
صنعت حمل و نقل
metaphor
U
صنعت استعاره کنایه
metaphors
U
صنعت استعاره کنایه
non ferrous metal industry
U
صنعت فلزات غیراهنی
nationalized industry
U
صنعت ملی شده
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
ease of entry
U
سهولت ورودبه یک صنعت
automobile trade
U
صنعت یا تجارت اتومبیل
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
small scale industry
U
صنعت به مقیاس کوچک
sick industry
U
صنعت عقب مانده
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
pleating machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
long run industry supply curve
U
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
elaborately
U
ازروی صنعت و نازک کاری
cuttler
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiter
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
plaiting machine
U
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
location of industry
U
تعیین محل استقرار صنعت
plaiting machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiter
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
cuttler
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
globe valve
U
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
globe valve
U
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
extended industry standard architecture
U
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
aviationelectronic
U
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
eisa
U
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
industrial
U
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
poor prospects for the steel industry
U
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
Want is the mother of industry.
<proverb>
U
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
location theory
U
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
Hollywood
U
شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy
U
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
viticulture
U
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
biochip
U
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
U
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
profession of arms
U
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
ada
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick
U
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com