Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
bury
U
ازنظر پوشاندن
burying
U
ازنظر پوشاندن
buries
U
ازنظر پوشاندن
tax havens
U
محل امن ازنظر مالیات
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
tax haven
U
محل امن ازنظر مالیات
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
knowledge
U
شناخت
recognition
U
شناخت
cognition
U
شناخت
incognito
U
نا شناخت
cognisance
[British]
U
شناخت
gnosis
U
شناخت
realizing
U
شناخت
understanding
U
شناخت
cognition
U
شناخت
realising
[British]
U
شناخت
knowledge
U
شناخت
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
tailor
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
beam test
U
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
satellization
U
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
tailors
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
enviromental biology
U
بوم شناخت
acoustics
U
صوت شناخت
cognizance need
U
نیاز شناخت
kinematics
U
حرکت شناخت
sentience
U
شناخت حسی
ecology
U
بوم شناخت
epistemology
U
شناخت شناسی
logical cognition
U
شناخت منطقی
psychognosis
U
شناخت روانی
speech recogintion
U
شناخت کلام
telegnosis
U
شناخت غیبی
cosmologies
U
کیهان شناخت
cosmology
U
کیهان شناخت
recognizable
U
شناخت پذیر
recognizably
U
شناخت پذیر
panoramas
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
panorama
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
ocr
U
شناخت کاراکتر نوری
prerecognition hypothesis
U
فرضیه پیش شناخت
electrotechnology
U
شناخت صنعت برق
technology
U
حرفه شناسی شناخت دانشی
technologies
U
حرفه شناسی شناخت دانشی
metrological
U
شناخت علم اوزان و مقیاسات
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
system dynamics
U
شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
crystallography
U
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
expertise
U
صلاحیت
jurisdiction
U
صلاحیت
capacities
U
صلاحیت
competence
U
صلاحیت
competent
U
ذی صلاحیت
competence
U
صلاحیت
qualifications
U
صلاحیت
competency
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
clearance
U
صلاحیت
formidableness
U
صلاحیت
capability
U
صلاحیت
credential
U
صلاحیت
competent
U
با صلاحیت
skill
U
صلاحیت
capacity
U
صلاحیت
authority
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
qualifying
U
صلاحیت
incompetency
U
عدم صلاحیت
inexpediency
U
عدم صلاحیت
incapacitation
U
سلب صلاحیت
incompetently
U
با عدم صلاحیت
inexpedience
U
عدم صلاحیت
unmeet
U
فاقد صلاحیت
incapacitate
U
عدم صلاحیت
relative jurisdiction
U
صلاحیت نسبی
qualifying examination
U
امتحان صلاحیت
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
legal capacity
U
صلاحیت قانونی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
jurisdication
U
صلاحیت حاکمیت
intestable
U
فاقد صلاحیت
It is not within his competence.
U
در صلاحیت اونیست
competency of courts
U
صلاحیت محاکم
capacities
U
صلاحیت توانایی
incapacitates
U
عدم صلاحیت
incapacitating
U
عدم صلاحیت
competently
U
باداشتن صلاحیت
disqualification
U
سلب صلاحیت
incapacity
U
عدم صلاحیت
capability
U
صلاحیت قابلیت
competent
U
صلاحیت دار
disabilities
U
عدم صلاحیت
disability
U
عدم صلاحیت
competence clause
U
شرط صلاحیت
incapacitated
U
عدم صلاحیت
capacity
U
صلاحیت توانایی
abilities
U
لیاقت صلاحیت
ability
U
لیاقت صلاحیت
disqualifications
U
سلب صلاحیت
incompetent
U
فاقد صلاحیت
incompetence
U
عدم صلاحیت
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
fitness
U
صلاحیت شایستگی
competency of courts
U
صلاحیت دادگاهها
competency
U
صلاحیت لیاقت
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
able
با استعداد صلاحیت دار
able
U
دارای صلاحیت قانونی
security clearance
U
داشتن صلاحیت خدمتی
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
incapacitate
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitates
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitating
U
سلب صلاحیت کردن از
authority
U
مقام صلاحیت دار
airworthiness
U
دارای صلاحیت پرواز
airworthy
U
دارای صلاحیت پرواز
adequate
U
صلاحیت دار بسنده
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
venues
U
حوزه صلاحیت دادگاه
by fits and starts
U
مقتضی صلاحیت دار
ablest
U
دارای صلاحیت قانونی
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
non ability
U
ناشایستگی عدم صلاحیت
incapacitated
U
سلب صلاحیت کردن از
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
airworthiness directive
U
دستورالعمل صلاحیت پرواز
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
principal of domestic jurisdiction
U
اصل صلاحیت ملی
ablest
U
بااستعداد صلاحیت دار
abler
U
دارای صلاحیت قانونی
abler
U
بااستعداد صلاحیت دار
airworthiness certificate
U
گواهینامه صلاحیت پرواز
omnicompetent
U
دارای صلاحیت در همه چیز
letters testamentary
U
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
competant judicial authority
U
مقامات صلاحیت دار قضائی
probation
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
probational
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
coram non judice
U
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
disqualify
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
disqualifies
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
qualifies
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualified
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
qualify
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
it is beyond his province
U
از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
clearance
U
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
check flight
U
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
profession of arms
U
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com