Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preparation of attack
U
شمشیرباز اماده حمله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
Other Matches
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attack on the blade
U
حمله شمشیرباز به تیغه
composite attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
time hit
U
ضربه شمشیرباز در ضد حمله
compound attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
jump
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumped
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumps
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
balestra
U
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
lunging
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
backsword man
U
شمشیرباز
fencer
U
شمشیرباز
line of attack
U
سینه شمشیرباز
assault
U
یورش شمشیرباز
assaulted
U
یورش شمشیرباز
assaults
U
یورش شمشیرباز
sabreur
U
شمشیرباز سابر
foilist
U
شمشیرباز فویل
epeeist
U
شمشیرباز اپه
foilsman
U
شمشیرباز فویل
fencing position
U
گارد شمشیرباز
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
guards
U
حالت دفاعی شمشیرباز
bibs
U
محافظ گلوی شمشیرباز
bib
U
محافظ گلوی شمشیرباز
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
sword arm
U
دست مسلح شمشیرباز
guarding
U
حالت دفاعی شمشیرباز
offensive movement
U
حرکت تهاجمی شمشیرباز
lanista
U
شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
coquille
U
محافظ دست شمشیرباز
fleche
U
نقل مکان شمشیرباز
fencing measure
U
فاصله معمولی دو شمشیرباز
off target hit
U
ضربه بی ارزش شمشیرباز
hit not valid
U
ضربه بی ارزش شمشیرباز
trompement
U
گریز شمشیرباز از ضربه حریف
out of distance
U
دور بودن شمشیرباز از حریف
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
stances
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
plastron
U
محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز
hitting
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
in distance
U
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
hits
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hit
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
marched
U
پیش روی گام به گام شمشیرباز
march
U
پیش روی گام به گام شمشیرباز
marches
U
پیش روی گام به گام شمشیرباز
marching
U
پیش روی گام به گام شمشیرباز
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
targeted
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targetting
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targetted
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targets
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targeting
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
susceptible
U
اماده
stocked
U
اماده
in gear
U
اماده
in full fig
U
اماده
in form
U
اماده
set
U
اماده
setting up
U
اماده
sets
U
اماده
minded
U
اماده
in kelter
U
اماده
readying
U
اماده
ablest
U
اماده
provided
U
اماده
lief
U
اماده
equipped
U
اماده
abler
U
اماده
accoutred
U
اماده
ready-made
U
اماده
ready made
U
اماده
ready
U
اماده
in the saddle
U
اماده
stock
U
اماده
in store
U
اماده
handier
U
اماده
handiest
U
اماده
handy
U
اماده
readied
U
اماده
readies
U
اماده
accoutrements
U
اماده
prompted
U
اماده
freshest
U
اماده
supplying
U
اماده
supply
U
اماده
fresh-
U
اماده
prompt
U
اماده
fresh
U
اماده
yoi
U
اماده
yare
U
اماده
supplied
U
اماده
prompts
U
اماده
bound
U
: اماده رفتن
to gird up one's loins
U
اماده کارشدن
coaching
U
اماده سازی
provides
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
to buckle oneself
U
اماده شدن
warlike
U
اماده جنگ
prompt to go
U
اماده رفتن
preparatory
U
اماده کننده
pre treatment
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
on tap
U
اماده کشیدن
beforehand
U
قبلا اماده
harnessed
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
aforehand
U
اماده راحت
malcontents
U
اماده شورش
malcontent
U
اماده شورش
acceptancy
U
اماده قبول
accoutered
U
اماده جنگ
acoutre
U
اماده جنگ
harnessing
U
اماده کردن
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
mission ready
U
اماده پرواز
coach
U
اماده ساز
to pickle a rod for
U
اماده کردن
coached
U
اماده ساز
taut
U
اماده کار
coaches
U
اماده ساز
obliging
U
اماده خدمت
night boat
U
قایق اماده
bellicose
U
اماده بجنگ
action mission ship
U
ناو اماده
accommodated
U
اماده کردن
ready for operation
U
اماده کار
ready for use
U
اماده مصرف
ready mixed concrete
U
بتن اماده
preparing
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
ready service
U
اماده به کار
ready to die
U
اماده مردن
ready use
U
اماده مصرف
ripely
U
بطور اماده
snug
U
اماده ومجهز
alerts
U
اماده باش
alerted
U
اماده باش
alert
U
اماده باش
prime
U
اماده کردن
to a. the ball
U
اماده انداختن
ready for duty
U
اماده کار
rigs
U
اماده شدن
rigged
U
اماده شدن
rig
U
اماده شدن
ready for duty
U
اماده خدمت
supplying
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
seaworthy
U
اماده دریا
setting up
U
اماده کردن
finest
U
بسیار اماده
fined
U
بسیار اماده
fine
U
بسیار اماده
to bargain for
U
منتظریا اماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com