Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
preparation of attack
U
شمشیرباز اماده حمله
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
in distance
U
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
balestra
U
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
struggle for existence
U
مبارزه برای زندگی
struggle for survival
U
مبارزه برای بقاء
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
in a battle for world domination
U
مبارزه برای سلطه جهان
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
rematch
U
مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
power struggle
U
مبارزه برای صاحب مقام شدن
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
prompt to go
U
اماده برای رفتن
fit to work
U
اماده برای کارکردن
on offer
U
اماده برای فروش
ready to die
U
اماده برای مرگ
to fit with
U
اماده کردن برای
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
fencer
U
شمشیرباز
backsword man
U
شمشیرباز
foilsman
U
شمشیرباز فویل
line of attack
U
سینه شمشیرباز
fencing position
U
گارد شمشیرباز
assault
U
یورش شمشیرباز
foilist
U
شمشیرباز فویل
assaulted
U
یورش شمشیرباز
assaults
U
یورش شمشیرباز
sabreur
U
شمشیرباز سابر
epeeist
U
شمشیرباز اپه
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guards
U
حالت دفاعی شمشیرباز
offensive movement
U
حرکت تهاجمی شمشیرباز
bib
U
محافظ گلوی شمشیرباز
bibs
U
محافظ گلوی شمشیرباز
lanista
U
شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
sword arm
U
دست مسلح شمشیرباز
fleche
U
نقل مکان شمشیرباز
hit not valid
U
ضربه بی ارزش شمشیرباز
time hit
U
ضربه شمشیرباز در ضد حمله
fencing measure
U
فاصله معمولی دو شمشیرباز
attack on the blade
U
حمله شمشیرباز به تیغه
composite attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
compound attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
off target hit
U
ضربه بی ارزش شمشیرباز
coquille
U
محافظ دست شمشیرباز
guarding
U
حالت دفاعی شمشیرباز
jumped
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumps
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
out of distance
U
دور بودن شمشیرباز از حریف
trompement
U
گریز شمشیرباز از ضربه حریف
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
stance
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
stances
U
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
plastron
U
محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز
hitting
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hits
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hit
U
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
lunging
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
lunge
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
campaigning
U
مبارزه
struggled
U
مبارزه
struggle
U
مبارزه
campaigns
U
مبارزه
campaigned
U
مبارزه
turn to
U
مبارزه
campaign
U
مبارزه
kumite
U
مبارزه
fights
U
مبارزه
fight
U
مبارزه
struggles
U
مبارزه
struggling
U
مبارزه
bu
U
مبارزه
kyorougei
U
مبارزه تکواندو
electioneering
U
مبارزه انتخاباتی
election campaign
U
مبارزه انتخاباتی
budo
U
روش مبارزه
brave
U
به مبارزه طلبیدن
jousts
U
مبارزه کردن
braving
U
به مبارزه طلبیدن
sambon kumite
U
مبارزه سه ضربهای
challengo
U
مبارزه کردن
sensei
U
مبارزه مسابقهای
class struggle
U
مبارزه طبقهای
battle
U
مبارزه ستیز
combativeness
U
مبارزه طلبی
battles
U
مبارزه ستیز
jousting
U
مبارزه کردن
jousted
U
مبارزه کردن
joust
U
مبارزه کردن
braved
U
به مبارزه طلبیدن
braver
U
به مبارزه طلبیدن
braves
U
به مبارزه طلبیدن
battling
U
مبارزه ستیز
bravest
U
به مبارزه طلبیدن
class struggle
U
مبارزه طبقاتی
passives
U
مبارزه منفی
press campaign
U
مبارزه مطبوعاتی
jisen
U
مبارزه واقعی
to take up the gauntlet
U
مبارزه راپذیرفتن
challenger
U
مبارزه طلب
combated
U
مبارزه کردن
literacy campaign
U
مبارزه با بی سوادی
combating
U
مبارزه کردن
battled
U
مبارزه ستیز
defied
U
به مبارزه طلبیدن
defies
U
به مبارزه طلبیدن
defy
U
به مبارزه طلبیدن
defying
U
به مبارزه طلبیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com