Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
U
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
You have to listen to me.
U
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
suit yourself
U
هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
it is to be noted that
U
باید توجه کردکه
proportional tax
U
مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
branch
U
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches
U
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
design
U
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
designs
U
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
atomistic evalution
U
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
for your part
<adv.>
U
از طرف شماها
from your part
<adv.>
U
از طرف شماها
on your part
<adv.>
U
از طرف شماها
troop test
U
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
do me this kindness
U
بکنید
do as you please
U
بکنید
ye
U
شکل قدیمی کلمه The شماها
cooling-off period
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
probative
U
حقایق فرعی
res gestae
U
حقایق عینی
facts of life
<idiom>
U
حقایق زندگی
do that first
U
ان کار را اول بکنید
What do you want to do with it?
U
با این چه می خواهید بکنید؟
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
Make three copies of each film.
U
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
a recital of all the facts
U
شمارشی از همه حقایق
ultimate truths
U
حقایق اولیه یا اصلی
prim ry truths
U
حقایق اولیه یانخستین
g. ma a favor
U
التفاتی درحق من بکنید
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
americana
U
اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
low dwon
U
حقایق امر اصل حقیقت
subreption
U
اختفای حقایق برای استفاده خود
Limit your expenditures to what is essential .
U
مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
pleaseŠturn over
U
بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Please supply the facts relevant to the case.
U
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
attention
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
attentions
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
unresponsive
U
بی توجه
attendance
U
توجه
keep
U
توجه
mindfulness
U
توجه
mindfully
U
با توجه
turn to
U
توجه
keeps
U
توجه
listlessly
U
بی توجه
attendances
U
توجه
re-
U
با توجه به
heedfully
U
با توجه
re
U
با توجه به
tendance
U
توجه
cares
U
توجه
cared
U
توجه
care
U
توجه
regards
U
توجه
regarded
U
توجه
listless
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
heedfulness
U
توجه
noting
U
توجه
remark
U
توجه
advertency
U
توجه
attentiveness
U
توجه
attention to orders
U
توجه
remarked
U
توجه
remarking
U
توجه
note
U
توجه
assiduity
U
توجه
remarks
U
توجه
advertence
U
توجه
notes
U
توجه
adverence
U
توجه
heeded
U
توجه
NB
U
توجه!
heeding
U
توجه
heeds
U
توجه
regard
U
توجه
heed
U
توجه
the f. of a table
U
باید
should
U
باید
ought
U
باید
to have to
U
باید
shall
U
باید
there is a rule that...
U
که باید.....
must
U
باید
outh
U
باید
maun
U
باید
in due f.
U
باید
remarkable
U
جالب توجه
figure on
U
توجه کردن
yummy
U
جالب توجه
mark
U
توجه کردن
remarkable
U
قابل توجه
striking
U
قابل توجه
strikingly
U
قابل توجه
consideration
U
توجه مراعات
substantial
U
قابل توجه
liberals
U
جالب توجه
introversion
U
توجه بدرون
intentness
U
سرگرمی توجه
liberal
U
جالب توجه
considerable
U
قابل توجه
favor
U
توجه مرحمت
eye catcher
U
چیزجالب توجه
notice
U
توجه اطلاع
auspice
U
حسن توجه
tendency
U
توجه استعداد
noticed
U
توجه اطلاع
notices
U
توجه اطلاع
tendencies
U
توجه استعداد
noteworthy
U
قابل توجه
detraction
U
کاهش توجه
devil may care
U
بی توجه به مقام
welfare
U
توجه کردن
attention to orders
U
توجه کنید
span of attention
U
فراخنای توجه
hypoprosexia
U
فقدان توجه
considerations
U
توجه تامل
attention seeking
U
توجه طلب
hypoprosessis
U
فقدان توجه
at nurse
U
در توجه دایه
attention deficit
U
کاستی توجه
attention getting
U
توجه طلب
considerations
U
توجه مراعات
consideration
U
توجه تامل
field of attention
U
میدان توجه
attention span
U
فراخنای توجه
noticing
U
توجه اطلاع
marks
U
توجه کردن
favoring
U
توجه مرحمت
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
polarities
U
توجه به قطب
polarity
U
توجه به قطب
notation
U
ثبت توجه
notations
U
ثبت توجه
interesting
U
جالب توجه
caution
U
توجه کنید
caution
U
اخطار توجه
cautioned
U
توجه کنید
cautioned
U
اخطار توجه
cautioning
U
توجه کنید
cautioning
U
اخطار توجه
cautions
U
توجه کنید
riding high
<idiom>
U
جالب توجه
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
cautions
U
اخطار توجه
warning
U
توجه به خط ر ممکن
engaging
U
جالب توجه
notables
U
جالب توجه
favors
U
توجه مرحمت
favour
U
توجه مرحمت
favouring
U
توجه مرحمت
favours
U
توجه مرحمت
on this
<adv.>
U
با توجه به این
favoured
U
طرف توجه
hereunto
<adv.>
U
با توجه به این
hereto
<adv.>
U
با توجه به این
for this purpose
<adv.>
U
با توجه به این
concerning this
<adv.>
U
با توجه به این
as to that
<adv.>
U
با توجه به این
focal point
U
کانون توجه
unscrupulous
U
بی توجه به نیک و بد
noticeable
U
قابل توجه
notable
U
جالب توجه
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
wistfully
U
با دقت و توجه
wistfulness
U
توجه دقت
attends
U
توجه کردن
unwitting
U
بی توجه بی هوش
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com