Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
distress gun
U
شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volleyed
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleying
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleys
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volley
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
fires
U
شلیک تیراندازی شلیک کنید
volley bombing
U
شلیک تیرباران شلیک کردن
fired
U
شلیک تیراندازی شلیک کنید
fire
U
شلیک تیراندازی شلیک کنید
We started when the wind stopped .
U
هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
much little
U
هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
starting with the issue of July 1
U
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
overshot jaw
U
ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
hot valve clearance
U
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
shed
U
دهنه
[فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
firing
U
شلیک
fire
U
شلیک
fires
U
شلیک
firing line
U
خط شلیک
volley
U
شلیک
volleys
U
شلیک
fired
U
شلیک
volleyed
U
شلیک
volleying
U
شلیک
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
U
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
moment of truth
U
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moments of truth
U
هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
overruns
U
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning
U
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun
U
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
broadsides
U
بایک شلیک
salvoes
U
شلیک کردن
salvo
U
شلیک کردن
signal of distress
U
شلیک خطر
reports
U
صدای شلیک
reported
U
صدای شلیک
broadside
U
بایک شلیک
sallies
U
شلیک کردن
firepower
U
قدرت شلیک
fire off
U
شلیک کردن
gun fire
U
شلیک توپ
report
U
صدای شلیک
volley fire
U
اتش شلیک
fired
U
شلیک کردن
to fire a shot
U
شلیک کردن
volleyer
U
شلیک کننده
sally
U
شلیک کردن
spontaneous discharge
U
شلیک خودانگیخته
fire
U
شلیک کردن
distress gun
U
شلیک خطر
to fire off
U
شلیک کردن
fires
U
شلیک کردن
volley fire
U
تیر شلیک
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
to fire a torpedo
U
اژدری شلیک کردن
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
snap shoting
U
بی درنگ شلیک کردن
to launch a torpedo
U
اژدری شلیک کردن
discharges
U
شلیک عصبی تخلیه
shoot up
<idiom>
U
درهوا شلیک کردن
fusillade
U
شلیک متوالی تیرباران
sallies
U
حرکت سریع شلیک
He shot himself.
U
او به خودش شلیک کرد.
volleys
U
شلیک بطوردسته جمعی
volleying
U
شلیک بطوردسته جمعی
sally
U
حرکت سریع شلیک
volleyed
U
شلیک بطوردسته جمعی
volley
U
شلیک بطوردسته جمعی
volley bombing
U
شلیک دسته جمعی
gun lap
U
شلیک اخرین دور مسابقه دو
number of rounds
U
تعداد تیرهای شلیک شده
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
national salute
U
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
banzai
U
شلیک توپ جهت تبریک وتهنیت
To fire a shot
U
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
gun salute
U
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
range ladder
U
تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
minute gun
U
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
nep
U
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
salvo
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
run up
U
بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
roundest
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
cannon shot
U
تیررس توپ شلیک شده از توپ
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
every one fired two rounds
U
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carina
U
کشتی
carinae
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
collier
U
کشتی
bottom
U
کشتی
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
bottoms
U
کشتی
argo
U
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
by water
U
با کشتی
aft
U
در پس کشتی
afloat
U
در کشتی
on shipboard
U
در کشتی
on the sea
U
در کشتی
on the water
U
در کشتی
ark
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
vessel
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
on board a ship
U
در کشتی
decks
U
پل کشتی
ship
کشتی
ships
U
کشتی
decked
U
پل کشتی
deck
U
پل کشتی
vessels
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
hulk
U
کشتی
hulks
U
کشتی
wrestling
U
کشتی
boarded
U
کشتی
foreship
U
سر کشتی
board
U
کشتی
wrech
U
کشتی شکسته
dock
U
تعمیرگاه کشتی
aboard
U
روی کشتی
aerographer
U
هواشناسی کشتی
battleship
U
کشتی جنگی
galley
U
اشپزخانه کشتی
berthed
U
خوابگاه کشتی
To launch a ship (boat).
U
کشتی به آب انداختن
seaway
U
مسیر کشتی
affreightment
U
اجاره کشتی
cargo
U
محموله کشتی
aeroboat
U
کشتی طیار
cargoes
U
محموله کشتی
wrech
U
کشتی شکستگی
docked
U
تعمیرگاه کشتی
docks
U
تعمیرگاه کشتی
berth
U
خوابگاه کشتی
HMS
U
کشتی انگلیسی
berthing
U
خوابگاه کشتی
berths
U
خوابگاه کشتی
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
navy
U
کشتی جنگی
navies
U
کشتی جنگی
naval
U
وابسته به کشتی
drillship
کشتی حفاری
wresthing match
U
مسابقه کشتی
strand
U
به گل نشستن کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
wrestling match
U
مسابقه کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
tricks
U
فن و بندهای کشتی
fob
U
تحویل کشتی
wrecks
U
کشتی شکستگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com