English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bloomers U شلوارزنانه گشادکه زنهای ورزش کننده می پوشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knickerbockers U نیم شلواری گشادکه درسرزانوجمع میشود
beat reception U موجگیری زنهای
autodyne reception U موجگیری زنهای
beat frequency U بسامد زنهای
housecoats U لباسی که زنان درخانه می پوشند
housecoat U لباسی که زنان درخانه می پوشند
beat frequency oscillator U اوسیلاتور با بسامد زنهای
endodyne reception U موج گیری زنهای
monkey jacket U نیمتنه کوتاه و چسبانی که ملوانان می پوشند
prim donna U سر دسته زنهای خواننده دراپرا
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
pea jacket or coat U جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
cartwheel [gymnastics exercise] U چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
exercised U ورزش
exercise U ورزش
sported U ورزش
pastime U ورزش
pastimes U ورزش
exercises U ورزش
sport U ورزش
flannels U ورزش
flannel U ورزش
gymnastical U ورزش
sports U ورزش
physical exercise U ورزش
exercize U ورزش
gymnastics U ورزش
goal U گل [ورزش]
callisthenics U ورزش
p.exercise U ورزش
head spring U ورزش واکروبات با سر
skiing U ورزش اسکی
training U ورزش کاراموزی
coach U مربی ورزش
coaches U مربی ورزش
workout U ورزش شدید
coached U مربی ورزش
ringside U در کنارصحنه ورزش
workout U ورزش روزانه
athleticism U ورزش گرایی
pull over U پیراهن کش ورزش
physical therapy U ورزش درمانی
playsuit U لباس ورزش
workouts U ورزش شدید
workouts U ورزش روزانه
sweatshirts U پیراهن ورزش
sweatshirt U پیراهن ورزش
sportswear U لباس ورزش
practice U ورزش تمرین
practising U ورزش تمرین
practises U ورزش تمرین
gymnastics U ورزش ژیمناستیک
exerciser U اسباب ورزش
angling U ورزش ماهیگیری
sweat pants U شلوار ورزش
fine drawn U نتیجه ورزش
athletes U قهرمان ورزش
fishing U ورزش ماهیگیری
athlete U قهرمان ورزش
canoeing U ورزش با کانو
professionalism U ورزش حرفهای
practicing U ورزش تمرین
to miss the goal U به گل نزدن [ورزش]
to miss the goal U گل نکردن [ورزش]
sport palace U کاخ ورزش
callisthenics U ورزش سبک
ring U صحنه ورزش
amateurism U ورزش اماتوری
practise U ورزش تمرین
goal scorer U گلزن [ورزش]
train U ورزش کردن
gymnastically U ازراه ورزش
trained U ورزش کردن
ploy U امر ورزش
ploys U امر ورزش
athletics U علم ورزش
trains U ورزش کردن
gymnastically U ازلحاظ ورزش
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
exercises U ورزش تمرین کردن
American football U فوتبال آمریکایی [ورزش]
exercised U ورزش تمرین کردن
exercise U ورزش تمرین کردن
final whistle U سوت پایان [ورزش]
ball game U ورزش یا بازی با توپ
open exercise U ورزش در هوای ازاد
body-building U ورزش زیبایی اندام
stadiums U میدان ورزش مرحله
stadium U میدان ورزش مرحله
stadia U میدان ورزش مرحله
game U هرنوع ورزش بامقررات
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
ball games U ورزش یا بازی با توپ
danger sticks U نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
nunchuks U نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
body building U ورزش زیبایی اندام
nunchaku U نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
colosseum U امفی تئاتر میدان ورزش
marksman U نشانه گیر [ارتش و ورزش]
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
to substitute out [players] U عوض کردن بازیگر [ورزش]
defence [British E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defense [American E] U دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
to make a substitution U عوض کردن بازیگر [ورزش]
sportsmen U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
sportfishing U ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
starting whistle U سوت آغاز بازی [ورزش]
set a record U رکورد بر جای گذاشتن [ورزش]
out of bounds U بیرون از زمین بازی [ورزش]
xystus U ایوان سرپوشیده برای ورزش
sportsman U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
to exercise is use ful U ورزش کردن سودمند است
fanned U پنکه تماشاچی ورزش دوست
international match U مسابقه بین المللی [ورزش]
He is an excellent player. U عالی بازی می کند ( ورزش )
fans U پنکه تماشاچی ورزش دوست
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
fanning U پنکه تماشاچی ورزش دوست
i now know the v of exercise U اکنون قدر ورزش را میفهمم
to do [turn] a cartwheel U چرخ فلک زدن [در ورزش]
fan U پنکه تماشاچی ورزش دوست
fan U پشتیبان [طرفدار] [هوادار] [ورزش]
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
to stonewall U در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
Exercize is good for the health. U ورزش برای سلامتی خوب است
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
to defend aggressively U در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
dumb bell U میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
blazers U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
blazer U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Regular training strengthens the heart and lungs. U ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
agoines U مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Training makes the memory absorb more. U آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com