English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no branch U شغل بدون رسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
profession of arms U شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
branch U رسته
arm U رسته
branches U رسته
duty branch U رسته
guilds U رسته
guild U رسته
Corp U رسته
categorization U رسته بندی
artillery U رسته توپخانه
signal U رسته مخابرات
artillery corps U رسته توپخانه
signaled U رسته مخابرات
signalled U رسته مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
basic branch U رسته اولیه
overgrown U فزون رسته
combat arms U رسته رزمی
ordnance U رسته اردنانس
conifers U رسته درختانی
artillery branch U رسته توپخانه
class U رسته گروه
classed U رسته گروه
classes U رسته گروه
classing U رسته گروه
duty branch U رسته خدمتی
conifer U رسته درختانی
armor U رسته زرهی
acrogenous U از انتها رسته
veterinary corps U رسته دامپزشکی
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
quartermasters U رسته سررشته داری
combat support arms U رسته پشتیبانی رزمی
medical badge U علامت رسته پزشکی
quartermaster U رسته سررشته داری
field officer U افسر رسته رزمی
infantry U رسته پیاده نظام
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
divisions U بخش رسته تقسیم کردن
division U بخش رسته تقسیم کردن
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
engineers U قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineer U قسمت مهندسی رسته مهندسی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
engineered U قسمت مهندسی رسته مهندسی
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
financed U رسته دارایی دارایی
financing U رسته دارایی دارایی
finances U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
indubitable U بدون شک
goalless U بدون گل
bottomless U بدون ته
not nearctic U بدون
sans U بدون
doubtlessly U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
without U بدون
but U بدون
obtrusively U بدون حق
ex- U بدون
ex U بدون
and no mistake U بدون شک
wanting U بدون
to a certainty U بدون شک
undoubted U بدون شک
unstressed U بدون مد
acheilos U بدون لب
acheilous U بدون لب
on the square U بدون کجی
consistently U بدون تناقض
pathless U بدون جاده
nonboresafe U بدون ضامن
unmennerly U بدون اداب
unlined U بدون استر
unfunded U بدون سرمایه
unfinanced U بدون پشتوانه
unequivocal U بدون ابهام
untitled U بدون سراغاز
unlined U بدون پوشش
nonstop U بدون توقف
unsigned U بدون امضاء
nonsyllabic U بدون هجایی
unpromising U بدون امید
unmannered U بدون اداب
unmaned U بدون سرنشین
untitled U بدون عنوان
unsprung U بدون فنر
unspotted U بدون الودگی
faultless U بدون خطا
unfeigned U بدون تصنع
scoreless U بدون امتیاز
searchless U بدون جستجو
shadeless U بدون سایه
safely U بدون خطر
termless U بدون شرط
shockless U بدون ضربه
tenantless U بدون مستاجر
constantly U بدون تغییر
strikeless U بدون ضربت
unceasing U بدون وقفه
stemless U بدون تنه
stemless U بدون ساقه
sans recours U بدون رجوع
sans ceremonie U بدون تشریفات
prosaically U بدون لطافت
undeviating U بدون تردیدرای
undeviating U بدون انحراف
unblushing U بدون شرم
unaligned U بدون صف ارایی
unadvised U بدون اطلاع
toeless U بدون پنجه
quiescently U بدون جنبش
recoilless U بدون لنگر
unoccupied U بدون مستاجر
run on U بدون وقفه
terrorless U بدون ترس
soilless U بدون خاک
unequivocally U بدون ابهام
disconnectedly U بدون ارتباط
cordless U بدون سیم
toothless U بدون دندانه
by rote U بدون فکر
bloodlessly U بدون خونریزی
continuously U بدون توقف
unresponsive U بدون احتیاط
confidently U بدون شبهه
unfurnished U بدون اثاثیه
immediately U بدون واسطه
dealated U بدون بال
notwithstanding U بدون توجه
dimensionless U بدون بعد
diamensionless U بدون بعد
diamensionless U بدون اندازه
involuntarily U بدون اراده
deice U بدون یخ کردن
degas U بدون گازکردن
bloodless U بدون خونریزی
undue U بدون مداخله
bareheaded U بدون کلاه
awless U بدون بیم
acranial U بدون کاسهء سر
acold U بدون احساسات
acid free U بدون اسید
unalloyed U بدون الیاژ
adrift U بدون هدف
unselfish U بدون خودخواهی
achromic U بدون ترخیم
achromatic U بدون ترخیم
air dry U بدون رطوبت
ametabolic U بدون دگردیسی
avirulent U بدون شدت
expired U بدون اعتبار
inoffensive U بدون زنندگی
asymptomatic U بدون علامت
anechoic U بدون انعکاس
blankly U بدون مقصودیامعنی
vainly U بدون نتیجه
ametabolous U بدون دگردیسی
achlamydeous U بدون پوشش
discontinuously U بدون اتصال
ingenuously U بدون تزویر
inelastic U بدون کشش
indolently U بدون درد
indistinctively U بدون فرق
incommunicable U بدون رابطه
incognizant U بدون شناسایی
inapproachable U بدون دسترسی
immusical U بدون هماهنگی
inofficial U بدون اجازه
inoperculate U بدون دریچه
non delay U بدون تاخیر
no doubt U بدون تردید
unattended U بدون متصدی
endless U بدون پایان
irrespective of U بدون ملاحظه
irreflexive U بدون واکنش
inviscid U بدون لزوجت
intolerantly U بدون بردباری
immethodical U بدون اسلوب
flavorless U بدون مزه
holdless U بدون گیره
free play U بدون محدودیت
inaction U بدون فعالیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com