English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parnassian school of poets U شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quartern U نان بوزن چهار پوند
actinouranium U ایزوتوپ اورانیوم بوزن اتمی 532
alpha canis minoris U شعرای شامی
modern poets U شعرای متاخر
orion hound U شعرای یمانی
canicula U شعرای یمانی
sirius U شعرای یمانی
alpha canis majoris U شعرای یمانی
precycon U شعرای شامی
early poets U شعرای پیشین
canicular U وابسته به شعرای یمانی
sirius U صورت فلکی شعرای یمانی
ninteenth U یک نوزدهم
S, s (S's, s's) U حرف نوزدهم الفبای انگلیسی
crown glass U شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
fin de siecle U وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
carpet-bedding U [گلکاری به روش قرن نوزدهم میلادی]
neoscholasticism U نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
cathedral style U [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
Dantesqua U [منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
Gothic Revival U [سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
Collegiate Gothic U [گوتیک غیرمذهبی در کالج کمبریج و آکسفورد در قرن نوزدهم میلادی]
Italian Villa style U [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
softest U لطیف
smooth <adj.> U لطیف
fairer U لطیف
precieux U لطیف
precieuse U لطیف
mignon U لطیف
benignant U لطیف
softer U لطیف
benign U لطیف
tender U لطیف
gaseous U لطیف
tendered U لطیف
volatile U لطیف
delicate U لطیف
etherean U لطیف
tendering U لطیف
tenderest U لطیف
benignly U لطیف
gauzy U لطیف
fragile U لطیف
soft U لطیف
fair U لطیف
fairest U لطیف
fairs U لطیف
soft <adj.> U لطیف
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
fragile U لطیف زودشکن
airy-fairy U فریف و لطیف
queazy U لطیف مزاج
rarafaction U لطیف سازی
rose water U لطیف احساساتی
tenuous U لطیف دقیق
pleasantry U لطیف طبعی
finest U عالی لطیف
the fairses U جنس لطیف
fair sex U جنس لطیف
fined U عالی لطیف
fine U عالی لطیف
queasy U لطیف مزاج
arrefication U لطیف سازی
gentler U ارام لطیف
gentle U ارام لطیف
pleasantries U لطیف طبعی
gentle sex U جنس لطیف
gossamery U خفیف لطیف
honeyed U مطبوع لطیف
subtlest U دقیق لطیف
subtler U دقیق لطیف
subtle U دقیق لطیف
gossamer U لطیف سبک
gentlest U ارام لطیف
dog star U ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
The fair sex The female sex. U جنس لطیف ( مؤنث )
the gentle sex U جنس لطیف یعنی زن
rare U لطیف نیم پخته
tendered U لطیف کردن انبار
squeamishness U لطیف مزاجی دقت
tenderest U لطیف کردن انبار
daintiness U سلیقه باذوق لطیف
tendering U لطیف کردن انبار
tender U لطیف کردن انبار
rarest U لطیف نیم پخته
rarer U لطیف نیم پخته
the fair sex U جنس لطیف یعنی زن
subtilization U ملایمت دقیق و لطیف سازی
squeamishly U بانازک طبعی یا لطیف مزاجی
chateau style U [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
beau geste U حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
dragon sumak U طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Kasim Ushag design U طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
intenerate U لطیف کردن حساس کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com