English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main beam U شعاع اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
radius U شعاع
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
beams U شعاع
beam U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
radius vector U شعاع حامل
atomic radius U شعاع اتم
radius U شعاع دایره
triradiate U دارای سه شعاع
an incident ray U شعاع ساقط
stellate U شعاع دار
short range U با شعاع عمل کم
radius U شعاع عملیات
short-range U با شعاع عمل کم
short swing U پیچهای با شعاع کم
mean radius U شعاع میانه
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of curvature U شعاع انحناء
radius of curvatupe U شعاع انحناء
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
radius of a well U شعاع یک چاه
radius gage U شابلون شعاع
radiometer U شعاع سنج
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of giration U شعاع چرخش
semidiameter U شعاع دایره
nuclear radius U شعاع هسته
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radiate U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
radiating U شعاع افکندن
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radially U شعاع وار
atomic radius U شعاع اتمی
covalent radius U شعاع کووالانسی
light beam U شعاع نور
bohr radius U شعاع بور
ionic ray U شعاع یونی
ionic radius U شعاع یونی
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
radius of gyration U شعاع چرخش
gyoradius U شعاع چرخش
electron beam U شعاع الکترون
image ray U شعاع تصویر
casualty radius U شعاع تلفات
effective radius U شعاع موثر
light ray U شعاع نور
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
corner radius U شعاع کنج
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
pencilled U پرتوی شعاع دار
very long U شعاع عمل زیاد
double beam U شعاع مضاعف نور
damage radius U شعاع منطقه خسارت
van der waals radius U شعاع وان در والس
casualty radius U شعاع تولید تلفات
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
destruction radius U شعاع تخریب مین
wood ray U شعاع اوندی چوبی
light beam recorder U ثبات شعاع نور
radiant U شعاع گستر درخشان
medium range U با شعاع عمل متوسط
very short U شعاع عمل خیلی کم
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
sea room U شعاع مانور دریایی
damage radius U شعاع خطر مین
light ray bending U انحراف شعاع نور
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
line link U خط اصلی
mainlining U خط اصلی
mainlines U خط اصلی
arches U اصلی
arch- U اصلی
primal U اصلی
elementary U اصلی
trunk U خط اصلی
radical U اصلی
isogeny U هم اصلی
functional U اصلی
trunks U خط اصلی
arch U اصلی
main attack U تک اصلی
main door U در اصلی
normative U اصلی
principle U اصلی
main deck U پل اصلی
mainlined U اصلی
mainlined U خط اصلی
organic U اصلی
mainline U اصلی
mainline U خط اصلی
intrinsic U اصلی
text U اصلی
texts U اصلی
primordial U اصلی
inherent U اصلی
ingrown U اصلی
initialling U اصلی
proto U اصلی
principal U اصلی
initialing U اصلی
elementarily U اصلی
initials U اصلی
primed U اصلی
essential <adj.> U اصلی
major <adj.> U اصلی
quintessential <adj.> U اصلی
initialled U اصلی
master U اصلی
vital <adj.> U اصلی
primes U اصلی
substantive [essential] <adj.> U اصلی
primitive U اصلی
elemental U اصلی
masters U اصلی
initial U اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com