English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abluent U شستشو دهنده
tubber U گازر شستشو دهنده
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
washers U شستشو کننده
rinser U شستشو کننده
washer U شستشو کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
stabilizer U ماده ثبات دهنده شیمیایی
stabilisers U ماده ثبات دهنده شیمیایی
the colouring p of a substance U ماده رنگ دهنده جسمی
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
fillers U ماده پر کننده
filler U ماده پر کننده
diluent U ماده رقیق کننده
moderates U ماده معتدل کننده
moderated U ماده معتدل کننده
mordant U ماده ثابت کننده
moderate U ماده معتدل کننده
insulating material U ماده ایزوله کننده
disinfector U ماده ضدعفونی کننده
moderating U ماده معتدل کننده
diluting media U ماده رقیق کننده
sorbent U ماده جذب کننده
wetting agent U ماده خیس کننده
acidulating agent U ماده اسیدی کننده
acidifier U ماده اسیدی کننده
illuminant U ماده روشن کننده
accelerating agent U ماده تسریع کننده
accelerant U ماده تسریع کننده
clarificant U ماده تصفیه کننده
exclusion clause U ماده مستثنی کننده
insulated layer U ماده ایزوله کننده
emulsifier U ماده امولسیون کننده
coolant U ماده خنک کننده
emulsifiers U ماده امولسیون کننده
coolants U ماده سرد کننده
coolant U ماده سرد کننده
coolants U ماده خنک کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
insulant U ماده مقاومت کننده مقاوم
cleansers U وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative U ماده خشک کننده رنگ
novocain U ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
cleanser U وسیله یا ماده تمیز کننده
fumigant U ماده ضد عفونی کننده تدخینی
naphthenate drier U ماده خشک کننده نفت
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
intoxicating U کیف دهنده ازخودبیخود کننده
adulterant U پست تر کننده استحاله دهنده
promoters U ترقی دهنده ترویج کننده
admissive U داخل کننده اجازه دهنده
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
promoter U ترقی دهنده ترویج کننده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
polarizer U متضاد کننده قطبش دهنده
incorporator U تشکیل دهنده ترکیب کننده
tractarian U چاپ کننده ویاانتشار دهنده
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
indicative U خبر دهنده اشاره کننده
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
truster U نسیه دهنده توکل کننده
mover U پیشنهاد کننده تکان دهنده
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
developers U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier U افزایش دهنده چند برابر کننده
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
remanence U چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracer U فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant U برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracers U فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
colminator U تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
washing U شستشو
washes U شستشو
lixiviation U شستشو
washed U شستشو
bathed U شستشو
ablution U شستشو
imbathe U شستشو
bath U شستشو
wash U شستشو
lotions U شستشو
embrocations U شستشو
embrocation U شستشو
bathing U شستشو
ablutions U شستشو
scouring U شستشو
souse U شستشو
purification U شستشو
cleaning U شستشو
lavation U شستشو
leaching U شستشو
launder U شستشو
launders U شستشو
elution U شستشو
laundering U شستشو
laundered U شستشو
lotion U شستشو
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
washes U اب دادن شستشو
imbathe U شستشو کردن
cleaning door U دریچه شستشو
wash oil U روغن شستشو
imbathe U شستشو دادن
levigate U شستشو دادن
wash out U شستشو کردن
acid leach U شستشو با اسید
cleaning process U فرایند شستشو
acid dip U شستشو با اسید
cleaning room U اطاق شستشو
flush tank U حوضچه شستشو
to take a bath U شستشو کردن
washes U شستشو دادن
purification U شستشو تصفیه
washable U قابل شستشو
wash U شستشو دادن
wash U اب دادن شستشو
debenzolation U شستشو با بنزول
water extraction U آبگیری [پس از شستشو]
embrocate U شستشو دادن
washed U اب دادن شستشو
washed U شستشو دادن
ablutomania U وسواس شستشو
wash off U با شستشو پاک کردن
rinses U با اب پاک کردن شستشو
rinsed U با اب پاک کردن شستشو
rinse U با اب پاک کردن شستشو
bathe U استحمام کردن شستشو
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
bathes U استحمام کردن شستشو
wash out U محو کردن شستشو
wash away U با شستشو پاک کردن
dehydration U [آبگیری فرش پس از شستشو]
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
sediment escape U ساختمانهای تخلیه و شستشو
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
lave U چکیدن شستشو کردن
shampoo U باشامپویا سرشوی شستشو دادن
shampoos U باشامپویا سرشوی شستشو دادن
back blowing U عمل شستشو و توسعه چاه
change (one's) mind <idiom> U مغز کسی را شستشو دادن
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
bleaching materiel U پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
lavage U انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
color fastness U درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
raw wool U پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com