English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
participate U شرکت کردن سهیم شدن
participated U شرکت کردن سهیم شدن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nominal partner U شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
interest U سهیم کردن
interests U سهیم کردن
participate U سهیم شدن در مشارکت کردن
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
participated U سهیم شدن در مشارکت کردن
participates U سهیم شدن در مشارکت کردن
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
allottee U سهیم
privy U سهیم
participator U سهیم
sharer U سهیم
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
partake U سهیم شدن
partake U سهیم بودن در
partakes U سهیم شدن
partakes U سهیم بودن در
partaken U سهیم شدن
revenue sharing U سهیم در درامد
take part U سهیم بودن
contributing structures U ساختارهای سهیم
participant U انباز سهیم
participants U انباز سهیم
partaking U سهیم شدن
partaken U سهیم بودن در
take part U سهیم شدن
partaking U سهیم بودن در
to cast in one lot with others U بادیگران سهیم شدن
to be psyched for somebody [American E] U در شادی کسی سهیم شدن
copartner U سهیم وشریک در تجارت وغیره
to be pleased for somebody U در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake U در شادی کسی سهیم شدن
courtesy runner U بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participated U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
partaken U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
partake U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
participates U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
participation U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
take part U دخالت یا شرکت کردن
joined U شرکت کردن در پیوستن
join U شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
houses U شرکت
businesses U شرکت
house U شرکت
EIS U ول شرکت
companies U شرکت
housed U شرکت
corporation U شرکت
firmest U شرکت
firmer U شرکت
firm U شرکت
incorporation U شرکت
contribution U شرکت
consociation U شرکت
participation U شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
contributions U شرکت
firms U شرکت
cahoot U شرکت
business U شرکت
fellowsh U شرکت
association U شرکت
partnerships U شرکت
hand U شرکت
enterprises U شرکت
handing U شرکت
associations U شرکت
corporations U شرکت
partnership U شرکت
company U شرکت
enterprise U شرکت
electric company U شرکت برق
champerty U شرکت در دعوا
associative U شرکت پذیر
associativity U شرکت پذیری
managers U یس بخش در شرکت
manager U یس بخش در شرکت
principals U شرکت اصلی
company network U شبکه شرکت
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
stock company U شرکت سهامی
associated company U شرکت وابسته
proprietary company U شرکت خصوصی
article of association U اساسنامه شرکت
company law U قوانین شرکت
artieles of association U شرکت ناور
holding company U شرکت مرکزی
business U شرکت تجاری
article of a company U اساسنامه شرکت
assist U شرکت جستن
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
civil partnership U شرکت مدنی
assisted U شرکت جستن
corporation U شرکت سهامی
economic unit U خانوار شرکت
commercial company U شرکت تجاری
holding company U شرکت مالک
subsidiary company U شرکت فرعی
principal U شرکت اصلی
giant corporation U شرکت بزرگ
trading company U شرکت تجارتی
accession U شرکت در مالکیت
voluntary partnership U شرکت اختیاری
private corporation U شرکت خصوصی
general partnership U شرکت تضامنی
tandy corporation U شرکت Tandy
branch of a company U شعبه شرکت
businesses U شرکت تجاری
commercial firm U شرکت تجارتی
liquidation U تصفیه شرکت
partnership U شرکت تضامنی
contributor U شرکت کننده
contributors U شرکت کننده
partnerships U شرکت تضامنی
unlimited liability company U شرکت تضامنی
to sit out U شرکت نداشتن در
private company U شرکت خصوصی
corporatism U شرکت گرایی
airlines U شرکت هواپیمایی
C.O U مخفف شرکت
certificate of incorporation U شرکت نامه
affiliated company U شرکت وابسته
aiding and abetting U شرکت در جرم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com