English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
limitation clause U شرط محدود کردن مسئوولیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
onus U مسئوولیت
responsibilities U مسئوولیت
responsibility U مسئوولیت
liabilities U مسئوولیت
liability U مسئوولیت
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
restrict U محدود کردن
peg down U محدود کردن
restricting U محدود کردن
limit U محدود کردن
restricts U محدود کردن
abounds U محدود کردن
delimitate U محدود کردن
set out U محدود کردن
qualify U محدود کردن
restrictions U محدود کردن
qualifies U محدود کردن
restriction U محدود کردن
containment U محدود کردن
stints U محدود کردن
abound U محدود کردن
abounded U محدود کردن
abounding U محدود کردن
stint U محدود کردن
straiten U محدود کردن
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
joint responsibility U مسئوولیت تضامنی
collective responsibility U مسئوولیت جمعی
civil liability U مسئوولیت مدنی
mutual responsibility U مسئوولیت مشترک
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
criminal liability U مسئوولیت جزائی
legal responsibility U مسئوولیت حقوقی
joint and several responsibility U مسئوولیت تضامنی
vicarious liability U مسئوولیت نیابتی
joint and several reponsibility U مسئوولیت تضامنی
joint and several liability U مسئوولیت تضامنی
individual responsibility U مسئوولیت فردی
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
compass U محدود کردن فهمیدن
narrower U محدود باریک کردن
narrowest U محدود باریک کردن
narrow U محدود باریک کردن
narrowed U محدود باریک کردن
exclusion clause U شرط سلب مسئوولیت
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
product liability U مسئوولیت در قبال کالا
strict liability U مسئوولیت بدون تقصیر
burden of proof U مسئوولیت اثبات ادعا
respondeat superior U مسئوولیت را از امر بخواهید
narrowest U محدود کردن کوته فکر
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
narrow U محدود کردن کوته فکر
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
impaling U محدود کردن میله کشیدن
impale U محدود کردن میله کشیدن
narrowed U محدود کردن کوته فکر
impaled U محدود کردن میله کشیدن
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
impales U محدود کردن میله کشیدن
narrower U محدود کردن کوته فکر
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
without impeachment of waste U بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
gagging U پوزه بند بستن محدود کردن
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
confining U محدود کردن منحصر کردن
confine U محدود کردن منحصر کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
queen can do no wrong U بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
damming U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
qualified indorsement U فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
terminate U محدود
indefinite U نا محدود
limiting U محدود
incomprehensible U نا محدود
terminated U محدود
indeterminable U نا محدود
finite U محدود
limit U محدود
limited U محدود
moderated U محدود
terminates U محدود
moderate U محدود
moderates U محدود
moderating U محدود
incomprehensive U محدود
ambient U محدود
finte U محدود
limited access U محدود
limitary U محدود
lock step U محدود
limited denied war U جنگ محدود
qualified U مقید محدود
limited editions U فرآوردهی محدود
limited editions U کالای محدود
confined U محدود شده
limited divorce U طلاق محدود
parochial U ناحیهای محدود
bound U مرز محدود
restrictive U محدود سازنده
restrictive U محدود کننده
copyrighted U محدود به حق کپی
controlled war U جنگ محدود
restricted U محدود الاستعمال
delimitation U محدود ساختن
bottomless U غیر محدود
limitative U محدود کننده
sex limited U محدود به جنس
de escalation U محدود سازی
straitlaced U محدود درفشار
limited edition U چاپ محدود
limited edition U کالای محدود
trammel U محدود ساختن
limited edition U فرآوردهی محدود
limited editions U چاپ محدود
unbound U غیر محدود
inter play U حرکت محدود
contracted U مختصر محدود
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
narrow market U بازار محدود
infinite U نا محدود بی اندازه
straightlaced U محدود درفشار
limited objective U هدف محدود
limiting speed U سرعت محدود
finite integral U انتگرال محدود
limited power U اختیارات محدود
qualificatory U محدود سازنده
limiter U محدود کننده
restrainable U محدود ساختنی
qualified property U مالکیت محدود
limiting size U اندازه محدود
limited integrator U انتگرال محدود
containment U محدود نگاهداشتن
confined equifer U سفره محدود
finite population U جامعه محدود
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
finitely U بطور محدود
autonomy U استقلال محلی محدود
man U شبکه با گسترده محدود
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
your vocabulary is limited U شما محدود است
mans U شبکه با گسترده محدود
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
semipermanent U دارای مدت محدود
airspace restricted area U منطقه پرواز محدود
corporations U شرکت بامسئولیت محدود
restricted area U منطقه اتش محدود
determinative U محدود کننده صفت
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
double limiter U محدود کننده مضاعف
determinate U تعیین شده محدود
incomprehensively U بطور غیرجامع یا محدود
rectilineal U محدود بخطوط راست
provincialism U عقایدوافکار محدود محلی
infintate U منفی و نا محدود ساختن
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
input limiter U محدود کننده ورودی
sinedie U تاتاریخ غیر محدود
one idead U دارای فکر محدود
voltage limiter U محدود کننده ولتاژ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com