Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What does this mean?
U
این چه معنی میدهد؟
A dictionary tell you what words mean .
U
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
feckly
U
تقریبا
practically
U
تقریبا"
proximately
U
تقریبا"
wellnigh
U
تقریبا
pretty much
U
تقریبا
not much of
<idiom>
U
تقریبا بد
near
U
تقریبا
some
U
تقریبا
approx
U
تقریبا
about two years
U
تقریبا`
all but
U
تقریبا
by a
U
تقریبا
nears
U
تقریبا
nearing
U
تقریبا
roughly
U
تقریبا"
nearest
U
تقریبا
nearer
U
تقریبا
much
U
تقریبا
just about
<idiom>
تقریبا
approximately
U
تقریبا
neared
U
تقریبا
near-
U
تقریبا
roughly
<adv.>
U
تقریبا
nighly
U
تقریبا
almost
U
تقریبا
next door to
U
تقریبا
nearly
U
تقریبا
inexactly
U
تقریبا
circa
U
تقریبا
sort of
U
تقریبا
well nigh
U
تقریبا
well-nigh
U
تقریبا
about
<adv.>
U
تقریبا
semi
U
تقریبا نصف
subovate
U
تقریبا بیضی
squarish
U
تقریبا مربع
semis
U
تقریبا نصف
approximately
U
تقریبا به درستی
near vertical
U
تقریبا عمودی
gravel blind
U
تقریبا کور
about two years
U
تقریبا` دو سال
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
scarcely ever
U
تقریبا هیچوقت
nip and tuck
U
تقریبا برابر
next to impossible
U
تقریبا نشدنی
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
it is much the same
U
تقریبا همان است
around 3 in the morning
U
تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something
U
تقریبا کاری را کردن
disobedience
U
تقریبا" معادل desertion
nlq
U
کیفیت تقریبا" عالی
nigh
U
تقریبا نزدیک شدن
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
anasarca
U
ورم تقریبا شدید پشام
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
two cents
<idiom>
U
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
roughly speaking
U
تقریبا بدون رعایت دقت
approximated
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximate
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
fordone
U
از پا در امده
who came?
U
کی امده
who came?
U
که امده
incoming
U
امده
ridgy
U
بر امده
gibbous
U
بر امده
side cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
impassionate
U
به جنبش امده
overshot
U
پیش امده
unbred
U
بدببار امده
protrudent
U
جلو امده
underhung
U
پیش امده
peregrin or rine
U
از خارجه امده
worked up
U
ازکار در امده
jutting
U
پیش امده
exserted
U
بیرون امده
left over
U
زیاد امده
leavened bread
U
نان ور امده
jamb
U
تیربیرون امده
in-
U
:رسیده امده
enthetic
U
ازبیرون امده
saleintiant
U
بیرون امده
saleint
U
بیرون امده
red hot
U
تاب امده
prognathic
U
پیش امده
getting
U
بدست امده
gets
U
بدست امده
protrusive
U
جلو امده
protrusile
U
جلو امده
exserted
U
پیش امده
new come
U
تازه امده
in
U
:رسیده امده
projective
U
جلو امده
prognathous
U
پیش امده
protractive
U
جلو امده
get
U
بدست امده
jambs
U
تیربیرون امده
exopathic
U
ازبیرون امده
worker
U
ازکار در امده
overdue
U
دیر امده
landed
U
فرود امده
red-hot
U
تاب امده
aggregate
U
جمع امده
aggregates
U
جمع امده
The book runs to nearly 600 pages.
U
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream
U
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
unhandy
U
مشکل بدست امده
take steps
U
اقدامات بعمل امده
self born
U
از خود بوجود امده
beetle brow
U
پیشانی پیش امده
born in the purple
U
در نازونعمت بدنیا امده
bay window
U
پنجره پیش امده
bay windows
U
پنجره پیش امده
cantilever
U
تیر پیش امده
ecstatic
U
بوجد امده نشئهای
ecstatically
U
بوجد امده نشئهای
apogean
U
از زمین بالا امده
inchoate
U
تازه بوجود امده
neoteric
U
تازه بدنیا امده
projecting jaw
U
ارواره پیش امده
peregrine
U
ازخارجه امده مسافر
petiolar
U
از برگدم بیرون امده
twinborn
U
دوقلو بدنیا امده
you might have come
U
باید امده باشید
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
visor
U
لبه پیش امده کلاه
prognathic
U
دارای ارواره پیش امده
hardly earned money
U
پول سخت بدست امده
flange
U
لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that
U
مواردی پیش امده است
rimrock
U
لبه بر امده صخره مزبور
his stomach sticks out
U
شکمش پیش امده است
extrusive
U
اخراج کننده بیرون امده
flanges
U
لبه بیرون امده چرخ
ramus
U
قسمت بر امده واطاله یافته
prognathous
U
دارای ارواره پیش امده
bucktooth
U
دندان گراز یا پیش امده
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
to run short
U
زیر short امده است
venose
U
دارای رگهای متعددوبر امده
to t. to account
U
زیر account امده است
lug
U
هر عضو جلو امده چیزی
air landed
U
فرود امده از راه هوا
lugged
U
هر عضو جلو امده چیزی
lugs
U
هر عضو جلو امده چیزی
lugging
U
هر عضو جلو امده چیزی
bow windows
U
پنجره پیش امده کمانی
vizor
U
لبه پیش امده کلاه
visors
U
لبه پیش امده کلاه
bow window
U
پنجره پیش امده کمانی
the bird took its perch
U
مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
nook
U
قطعه زمین پیش امده برامدگی
oversailing of facade
U
قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ill gotten
U
با وسایل غیر مشروع بدست امده
forestage
U
قسمت جلو امده صحنه نمایش
kid glove
U
ازلای زرق وبرق بیرون امده
biologic
U
بدست امده اززیست شناسی عملی
ventricous
U
بادکرده دارای شکم پیش امده
round shouldered
U
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
lyophil
U
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
it is of doubtful proveance
U
معلوم نیست اصلا از کجا امده است
ribby
U
دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
post edit
U
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
dormer
U
پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
bay windows
U
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophiled
U
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
industrial wealth
U
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
dormers
U
پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round-shouldered
U
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay window
U
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
grilse
U
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
prize courts
U
به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
brown major
U
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm
U
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
rimrock
U
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
matriculated students
U
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
yardage
U
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
odontolite
U
دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
pandects
U
خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpments
U
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
ventriloquism
U
سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com