English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
horse U اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
scorecard U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
handball U بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
scorecards U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
mat U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
Nassau U روش شرط بندی در بازی غیررسمی گلف
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
endless repeat U [به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
skifully U ماهرانه
nattily U ماهرانه
artfully U ماهرانه
masterly U ماهرانه
handily U ماهرانه
subtler U ماهرانه
aptly U ماهرانه
skilfully U ماهرانه
subtle U ماهرانه
proficiently U ماهرانه
adeptly U ماهرانه
subtlest U ماهرانه
tactics U رهبری ماهرانه
skillful Šetc U با مهارت ماهرانه
facilely U به نرمی ماهرانه
tactically U ماهر ماهرانه
tactical U ماهر ماهرانه
hard sell U فروش ماهرانه
artful U ماهرانه صنعتی
workmanlike U استادانه ماهرانه
workmanly U ایستادانه ماهرانه
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
pour it on thick <idiom> U ماهرانه چاپلوسی کردن از
finesse U ضربه فریف و ماهرانه
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
passes U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pase U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
barrenness U خشکی
constipation U خشکی
aridity U خشکی
land n U خشکی
mainland U خشکی
dry gap bridge U پل خشکی
leanness U خشکی
rigidity U خشکی
drouth U خشکی
dry land U خشکی
land U خشکی
parchedness U خشکی
dryness U خشکی
crispness U خشکی
stiffness U خشکی
droughts U خشکی
xeransis U خشکی
drought U خشکی
terra firma U خشکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
spit U یک نقطه از خشکی
ankylosis U خشکی بند
spits U یک نقطه از خشکی
hypnotic rigidity U خشکی هیپنوتیسمی
landings U ورود به خشکی
landward U بسوی خشکی
chapt U خشکی زدن
overland route U راه خشکی
landing U ورود به خشکی
aground U به خشکی نشسته
overland U از راه خشکی
huskiness U درشتی خشکی
catatonic rigidity U خشکی کاتاتونیایی
waterfronts U پیشرفتگی خشکی در اب
xerophytes U خشکی پسند
landfall U دیدن خشکی
loosened U از خشکی در اوردن
stiff neck U خشکی گردن
land breeze U باد خشکی
landlocked U محصور در خشکی
corkiness U سبکی خشکی
landlocked U محاط در خشکی
loosening U از خشکی در اوردن
loosens U از خشکی در اوردن
waterfront U پیشرفتگی خشکی در اب
zerophytes U خشکی پسند
lands man U اهل خشکی
landsman U اهل خشکی
landfalls U دیدن خشکی
constipate U خشکی اوردن
absolute drought U خشکی مطلق
loosen U از خشکی در اوردن
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
land lubber U ادم خشکی مانده
spit U پیشرفت خشکی در دریا
land carriage U حمل و نقل خشکی
landside U طرف روبه خشکی
spits U پیشرفت خشکی در دریا
eschar U خشکی پوست زخم
welter U درهم و برهمی خشکی
dry mouth syndrome U خشکی دهان [پزشکی]
He is curt ( rigid , strict ) . U آدم خشکی است
xerostomia U خشکی دهان [پزشکی]
terraqueous U شامل خشکی ودریا
dry mouth U خشکی دهان [پزشکی]
dyschezia U خشکی مزاج [پزشکی]
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
chap U خشکی زدن پوست
constipation U خشکی مزاج [پزشکی]
costiveness U خشکی مزاج [پزشکی]
overland mail U پستی که از راه خشکی برود
land U به خشکی امدن پیاده شدن
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
landfall U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landsman U کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
portage U حمل قایق سبک روی خشکی
road haulier U حمل کننده کالا از طریق خشکی
landfalls U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
landfall n U دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording U جمله بندی کلمه بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
actors U بازیگر
stager U بازیگر
booter U بازیگر
fielder U بازیگر
player U بازیگر
performing U بازیگر
actor U بازیگر
puppeteer U بازیگر
mummer U بازیگر
puppeteers U بازیگر
hatchetman U بازیگر خشن
freed U بازیگر ازاد
poloist U بازیگر واترپولو
ride the bench U بازیگر ذخیره
man U بازیگر تیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com