English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
second order conditions U شرایط ثانوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation U شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
furthering U ثانوی
sec U ثانوی
secs U ثانوی
seconding U ثانوی
seconded U ثانوی
second U ثانوی
further U ثانوی
furthers U ثانوی
seconds U ثانوی
peripheral U ثانوی
furthered U ثانوی
secondary U ثانوی
afterexpulsion U ثانوی
secondary markets U بازارهای ثانوی
second wind U سازگاری ثانوی
second nature U طبیعت ثانوی
aftertastes U لذت ثانوی
subsere U رشد ثانوی
aftertaste U لذت ثانوی
secondary storage U انباره ثانوی
secondary reward U پاداش ثانوی
secondary qualities U صفات ثانوی
secondary processes U فرایندهای ثانوی
secondary plan U طرح ثانوی
secondary motivation U انگیزش ثانوی
secondary inhibitor U بازدارنده ثانوی
repossession U تملک ثانوی
reabsorption U جذب ثانوی
aftereffect U اثر ثانوی
secondary elaboration U بسط ثانوی
post deflection acceleration U شتاب ثانوی
overglaze U لعاب ثانوی
coconscious U اگاهی ثانوی
coconsciousness U اگاهی ثانوی
cotype U نوع ثانوی
second anode U اند ثانوی
ultor U اند ثانوی
side effect U واکنش ثانوی
side-effect U واکنش ثانوی
side-effects U واکنش ثانوی
secondary function U کارکرد ثانوی
secondary emission U صدور ثانوی
secondary electron U الکترون ثانوی
secondary effects U اثرات ثانوی
secondary drive U سائق ثانوی
secondary coil U پیچک ثانوی
dynode U کاتد ثانوی
till further notice U تا اخطار ثانوی
revisions U رسیدگی ثانوی
twice born U تجسم ثانوی
until further notice U تا اخطار ثانوی
after-effect U اثر ثانوی
after-effects U اثر ثانوی
revision U رسیدگی ثانوی
second U دومین بار ثانوی
secondary storage device U دستگاه حافظه ثانوی
secondary sex characteristics U ویژگیهای جنسی ثانوی
secondary reinforcer U تقویت کننده ثانوی
flip side U بخش ثانوی هرچیز
secondary emission characteristic U مشخصه صدور ثانوی
seconds U دومین بار ثانوی
seconding U دومین بار ثانوی
seconded U دومین بار ثانوی
secondary storage medium U رسانه انباره ثانوی
secondary emission ratio U شدت صدور ثانوی
post deflection U الکترد شتابده ثانوی
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
retrocessive U مبنی برواگذاری ثانوی
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
intensifier electrode U الکترد شتابده ثانوی
by-play U کار یا نمایش ثانوی
secondary projection area U منطقه فرافکنی ثانوی
secondary mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی ثانوی
epiphenomenon U علائم بعدی و ثانوی مرض
countersign U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigns U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigning U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigned U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
minor U در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
thrashing U مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
slaves U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving U صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
the conditions U شرایط ان
conditions U شرایط
term U شرایط
termed U شرایط
terming U شرایط
terms U شرایط
light conditions U شرایط نور
sufficient conditions U شرایط کافی
liner terms U شرایط خط کشتیرانی
conditions of contract U شرایط قرارداد
makings U شرایط لازم
qalified U واجد شرایط
marginal conditions U شرایط نهائی
mutual terms U شرایط متقابل
necessary conditions U شرایط لازم
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
terms and conditions U ضوابط و شرایط
terms of payment U شرایط پرداخت
competition conditions U شرایط رقابت
terms of trade U شرایط مبادله
terms of trade U شرایط معامله
equilibrium conditions U شرایط تعادل
conditions of (the) competition U شرایط رقابت
competitive conditions U شرایط رقابت
existing circumstances U شرایط موجود
final cinditions U شرایط پایانی
final cinditions U شرایط فینال
given conditions U شرایط معینه
given conditions U شرایط معلوم
implied terms U شرایط ضمنی
implied terms U شرایط تلویحی
initial condition U شرایط اولیه
normal temperature and pressure U شرایط متعارفی
standard temperature and pressure U شرایط استاندارد
settlement terms U شرایط پرداخت
no bed of roses <idiom> U شرایط سختوبد
qulifications U واجد شرایط
spring conditions U شرایط بهاری
tropical condition U شرایط گرمسیری
working conditions U شرایط کار
ball game U شرایط وضعیت
ball games U شرایط وضعیت
Russian roulette <idiom> U شرایط پرخطر
settlement terms U شرایط تسویه
usual conditions U شرایط معمول
standard temperature and pressure U شرایط متعارفی
payment terms U شرایط پرداخت
conditions of use U شرایط کاربرد
standard conditions U شرایط متعارفی
standard condition U شرایط استاندارد
present conditions U شرایط فعلی
suitable conditions U شرایط مناسب
stability conditions U شرایط ثبات
terms of shipment U شرایط حمل
shipping terms U شرایط حمل
tight spot <idiom> U شرایط سخت
adverse factors U شرایط نامساعد
requirements U شرایط لازم
ambient conditions U شرایط محیطی
admission requirements U شرایط پذیرش
average conditions U شرایط عادی
average conditions U شرایط متوسط
ballistic conditions U شرایط بالیستیکی
boundary conditions U شرایط حدی
boundary conditions U شرایط مرزی
qualifications U شرایط لازم
plateau U شرایط پایا
actude conditions U شرایط شدید
eligible U واجد شرایط
qualifies U واجد شرایط
qualify U واجد شرایط
disadvantages U شرایط نامساعد
disadvantage U شرایط نامساعد
bona fide U واجد شرایط
conditions U شرایط اوضاع
qualification U واجد شرایط
fair play U شرایط برابر
qualification U وضعیت شرایط
plateaux U شرایط پایا
plateaus U شرایط پایا
actude conditions U شرایط حاد
dis qualified U فاقد شرایط
credit terms U شرایط اعتبار
conference terms U شرایط کنفرانس
qualified U واجد شرایط
requirements of the credit U شرایط اعتبار
emergency conditions U شرایط اضطراری
delivery terms U شرایط تحویل
conditions of purchase U شرایط خرید
condition of readiness U شرایط امادگی
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
circumstance U شرایط محیط اهمیت
bend U شرایط خمیدگی زانویی
investigation of foundation conditions U تحقیق شرایط شالوده
feudatory U تابع شرایط تیول
volcanism U شرایط و خصوصیات اتشفشانی
qualify for U واجد شرایط بودن
to impose conditions U با شرایط سنگین بارکردن
ineligible U فاقد شرایط لازم
qualified U دارای شرایط لازم
quantifying U واجد شرایط شدن
support conditions U شرایط تکیه گاهی
unqualified U فاقد شرایط لازم
tenders conditions U شرایط عمومی مناقصه
entry group U گروه واجد شرایط
eligible U واجد شرایط مطلوب
meet U مطابق شرایط بودن
terms and conditions of the credit U ضوابط و شرایط اعتبار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com