English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
throw the book at <idiom> U شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
call to account U مواخذه کردن از
to haul over the coals U سخت مواخذه کردن
keelhaul U سخت مواخذه کردن
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
forcing U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
take to task U مورد مواخذه قرار دادن
severely U شدیدا"
grievously U شدیدا"
viorously U شدیدا"
vigorously U شدیدا`
violently U شدیدا"
strongly U شدیدا
strongly- U شدیدا
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
castigating U شدیدا~ انتقادکردن
set one's heart on <idiom> U شدیدا خواستن
tan someone's hide <idiom> U شدیدا زدن
scarify U شدیدا انتقادکردن
castigated U شدیدا~ انتقادکردن
castigate U شدیدا~ انتقادکردن
castigates U شدیدا~ انتقادکردن
critically wounded U شدیدا مجروح
amain U باتمام فشار شدیدا
tar and feather <idiom> U شدیدا تنببیه کردن
pipping U شکستن شکستن وبازشدن
pip U شکستن شکستن وبازشدن
pipped U شکستن شکستن وبازشدن
pips U شکستن شکستن وبازشدن
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
to fly asunder U شکستن
split up U شکستن
to break apart U شکستن
hewn U شکستن
to break a U شکستن
nicks U شکستن
nicking U شکستن
to hew asunder U شکستن
disobeyed U شکستن
disobey U شکستن
disruptions U شکستن
pierce U شکستن
To break ranks. U صف را شکستن
pierces U شکستن
breaks U شکستن
disobeying U شکستن
fractured U شکستن
break U شکستن
fractures U شکستن
to break rank U صف شکستن
to break open U شکستن
fracture U شکستن
to break to pieces U شکستن
disobeys U شکستن
fracturing U شکستن
nicked U شکستن
nick U شکستن
deflects U شکستن
crushes U شکستن
fly asunder U شکستن
cracking U شکستن
deflecting U شکستن
chopped U شکستن
chop U شکستن
dishallow U شکستن
crushed U شکستن
infract U شکستن
disruption U شکستن
infraction U شکستن
fractions U شکستن
fraction U شکستن
to fall apart U در هم شکستن
deflect U شکستن
deflected U شکستن
crush U شکستن
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
abjures U سوگند شکستن
abjuring U سوگند شکستن
deblock U شکستن کنده
vanquishing U درهم شکستن
brittle fracture U شکستن از تردی
break down U درهم شکستن
beat a record U حد نصاب را شکستن
unseal U مهرچیزی را شکستن
abjured U سوگند شکستن
abjure U سوگند شکستن
overwhelm U درهم شکستن
scrunching U درهم شکستن
scrunches U درهم شکستن
housebreak U حرز را شکستن
crush U باصدا شکستن
scrunched U درهم شکستن
scrunch U درهم شکستن
crushes U باصدا شکستن
perjure U عهد شکستن
perjures U عهد شکستن
perjuring U عهد شکستن
slash U قیمت را شکستن
slashed U قیمت را شکستن
slashes U قیمت را شکستن
overwhelms U درهم شکستن
overwhelmed U درهم شکستن
crushed U باصدا شکستن
breaks U شکستن موج
crashing U درهم شکستن
crashes U درهم شکستن
fracture U شکستن شکافتن
fractured U شکستن شکافتن
fractures U شکستن شکافتن
crashed U درهم شکستن
crash U درهم شکستن
0To break thru a blockade ( siege ) . U محاصره را شکستن
refracts U بر گرداندن شکستن
to crack an egg U تخمی را شکستن
to break one's leg U شکستن ساق پا
refract U بر گرداندن شکستن
refracted U بر گرداندن شکستن
refracting U بر گرداندن شکستن
fracturing U شکستن شکافتن
crashingly U درهم شکستن
cleave U شکستن ورامدن
cleaved U شکستن ورامدن
cleaves U شکستن ورامدن
to break one's promise U شکستن عهدوقول
to bruise somebody U دل کسی را شکستن
vanquishes U درهم شکستن
break U شکستن موج
vanquished U درهم شکستن
vanquish U درهم شکستن
shatters U داغان کردن شکستن
stave U شکستن ریزش کردن
elision U باقوه مکانیکی شکستن
fissionable U قابل شکستن وتقسیم
shatter U داغان کردن شکستن
smashes U خرد کردن شکستن
smash U خرد کردن شکستن
fission U شکستن هسته اتمی
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
to bruise somebody U قلب کسی را شکستن
edman degradation technique U شکستن به روش ادمن
smites U خرد کردن شکستن
smite U خرد کردن شکستن
smiting U خرد کردن شکستن
violates U شکستن نقض کردن
To break a promise. U عهد وقولی را شکستن
knap U ضربه زدن شکستن
To feel on top of the world. U با دم خود گردو شکستن
His failure was a bitter experience. U شکستن تجربه تلخی شد
violated U شکستن نقض کردن
to break in U شاخ شکستن سوغان
violate U شکستن نقض کردن
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
ages U شکستن جسم با فشارهای مکرر
to collapse U درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
To bite the hand that feeds one . U نمک راخوردن ونمکدان شکستن
fissional U وابسته به شکستن هسته اتم
To break down the enemys resistance. U مقاومت دشمن رادرهم شکستن
smashes U شکست دادن درهم شکستن
section out U شکستن موج بطور ناهموار
age U شکستن جسم با فشارهای مکرر
smash U شکست دادن درهم شکستن
shiwari U شکستن اجسام سخت درکاراته
squish U صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task . U کمر غول راخم کردن ( شکستن )
break in U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
break-in U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
multilation U شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
break-ins U حرز را شکستن وبزور داخل شدن
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapping U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapped U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snap U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps U شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
parsed U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parse U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com