Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
attractions
U
جاذبه
gravity
U
جاذبه
gravitation
U
جاذبه
valence
U
جاذبه
law of gravity
U
جاذبه
attraction
U
جاذبه
appeal
U
جاذبه
appealed
U
جاذبه
appeals
U
جاذبه
adhesion
U
جاذبه سطحی
sexiness
U
جاذبه جنسی
attraction of current
U
جاذبه میدان
electrostatic attraction
U
جاذبه الکترواستاتیکی
cohesion
U
جاذبه مولکولی
attractive field
U
میدان جاذبه
attractive force
U
نیروی جاذبه
attration
U
جاذبه کشندگی
gravitational attraction
U
جاذبه گرانشی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
capillary attraction
U
جاذبه شعریه
coulomb attraction
U
جاذبه کولنی
counter attraction
U
جاذبه متقابله
attraction force
U
نیروی جاذبه
sex appeal
U
جاذبه جنسی
gravitation
U
قوه جاذبه
gravitation
U
کشش جاذبه
gravitation
U
جاذبه ثقلی
gravitation
U
جاذبه گرانشی
electron capture
U
جاذبه الکترونی
electromagnetic attraction
U
جاذبه الکترومغناطیسی
absorpthiveness
U
قوه جاذبه
magnetic attraction
U
جاذبه مغناطیسی
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
gravitational waves
U
امواج جاذبه
gravitational force
U
نیروی جاذبه
centripetal force
U
قوه جاذبه مرکز
ablatitious
U
کاهنده قوه جاذبه
scenic attractions
U
جاذبه های دیدنی
law of universal gravitation
U
قانون جاذبه عمومی
interionic attraction
U
جاذبه بین یونی
intensity of gravity
U
گرانی یا جاذبه زیاد
geomagnetic
U
وابسته به جاذبه زمین
intermolecular attraction
U
جاذبه بین مولکولی
law of electrostatic attraction
U
قانون جاذبه الکترواستاتیکی
magnetic dip
U
میدان جاذبه مغناطیسی
magnetic dip
U
قوه جاذبه مغناطیسی
gravity
U
جاذبه زمین کشش انحراف
cohesion
U
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
gravity
U
جاذبه زمین درجه کشش
intermolecular attractive force
U
نیروی جاذبه بین مولکولی
cohesion
U
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinity
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
affinities
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
centriole
U
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
electrostatics
U
بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
surplus
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
abundance
U
زیادی
immenseness
U
زیادی
immensity
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
wealth
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
intensity
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
unduly
U
زیادی
redundance
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
overly
U
زیادی
muchness
U
زیادی
greatness
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
excesses
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
greatly
U
به زیادی
profuseness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
extra
U
زیادی
extra-
U
زیادی
extras
U
زیادی
undue
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
excess
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
fuzz ball
U
گوشت زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
interleaf
U
برگ زیادی
gaudery
U
پیرایههای زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
for long
U
مدت زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
extensiveness
U
کثرت زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
increscent
U
زیادی توسعه
overblance
U
زیادتی زیادی
clogs
U
زیادی پرکردن
clogged
U
زیادی پرکردن
clog
U
زیادی پرکردن
outgrowth
U
گوشت زیادی
to a degree
U
تادرجه زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
overweight
U
وزن زیادی
over production
U
محصول زیادی
riffraff
U
زیادی توده
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
odd come short
U
زیادی باقی مانده
long ago
U
مدت زیادی پیش
many of them
U
عده زیادی از انها
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
it was a
U
مبلغ زیادی بود
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
oversale
U
پیش فروش زیادی
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
long a go
U
مدت زیادی پیش
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
extra
U
موضوعی که زیادی است
growths
U
گوشت زیادی تومور
so
U
خیلی باین زیادی
exairesis
U
برش اندام زیادی
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extras
U
موضوعی که زیادی است
growth
U
گوشت زیادی تومور
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient
U
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
polyposis
U
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
To stint . To be cheese - paring .
U
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
put on one's thinking cap
<idiom>
U
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
normalization
U
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com