English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sorehead U شخص کم فرفیت که در اثر باخت یا شکست عصبانی میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breaking capacity U فرفیت شکست
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
burble point U زاویه حملهای که در ان شکست جریان هوا روی بال شروع میشود
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
jitter U عصبانی شدن عصبانی بودن
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
berthing capacity U فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
backbones U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
valence U واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
parallax U پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
loss U باخت
defeats U باخت
defeating U باخت
defeat U باخت
defeated U باخت
gamble U برد و باخت
gambled U برد و باخت
sudden-death U ناگهان باخت
gambles U برد و باخت
lemons U باخت عمدی
loss on points U باخت با امتیاز
tank U باخت عمدی
lemon U باخت عمدی
dump U باخت عمدی
win:i had twowins and onedefc U من دو بردداشتم و یک باخت
sudden death U ناگهان باخت
the game is up U بازی باخت
unbeatable U باخت ناپذیر
i had twowins and onedefc U من دو برد داشتم و یک باخت
upset U باخت رقیب محبوب
upsets U باخت رقیب محبوب
upsetting U باخت رقیب محبوب
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
defaults U غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaulting U غیبت بازیگر یا تیم و باخت
default U غیبت بازیگر یا تیم و باخت
defaulted U غیبت بازیگر یا تیم و باخت
what is the score U حساب برد و باخت چقدراست
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
Those who lose must step out. U هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
opportune lift U فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
throws U باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw U باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing U باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
atmospheric refraction U شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
grid anode capacity U فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
waxy U عصبانی
horn mad U عصبانی
red hot U عصبانی
uptight <idiom> U عصبانی
wrathful U عصبانی
maniac U عصبانی
maddest U عصبانی
huffish U عصبانی
frantic U عصبانی
short tempered U عصبانی
mad U عصبانی
nervy U عصبانی
high strung U عصبانی
choleric U عصبانی
jumpy U عصبانی
pelting U عصبانی
mad [at] <adj.> U عصبانی [از]
wroth [chiefly literary] <adj.> U عصبانی
mad [coll.] [very angry] <adj.> U عصبانی
pissed off [vulgar] <adj.> U عصبانی
wrathful [literary] <adj.> U عصبانی
wrathy [colloquial] <adj.> U عصبانی
maniacs U عصبانی
pins and needles U عصبانی
out of temper U عصبانی
angry [with] <adj.> U عصبانی [از]
ireful [literary] <adj.> U عصبانی
irate <adj.> U عصبانی
feisty U عصبانی
pissed [at] [American E] <adj.> U عصبانی [از]
frenetical U عصبانی
pissed off [at] [American E] <adj.> U عصبانی [از]
angry <adj.> U عصبانی
furious <adj.> U عصبانی
indignant <adj.> U عصبانی
huffy U عصبانی
huffiest U عصبانی
wreakful U عصبانی
twittery U عصبانی
huffier U عصبانی
frenetic U عصبانی
the needle U حالت عصبانی
see red U عصبانی شدن
steam up U عصبانی کردن
the fidgets U حالت عصبانی
neurotic U ادم عصبانی
get someone's blood up <idiom> U عصبانی کردن
enrage U عصبانی کردن
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
wear on <idiom> U عصبانی شدن
worked up <idiom> U عصبانی ،نگران
wear on U عصبانی کردن
enraging U عصبانی کردن
hit the roof <idiom> U عصبانی شدن
funk U عصبانی کردن
hit the ceiling <idiom> U عصبانی شدن
get one's dander up <idiom> U عصبانی شدن
blood U عصبانی کردن
irritated U عصبانی کردن
irritates U عصبانی کردن
madly U با حال عصبانی
nervously U بطور عصبانی
nervousness U حالت عصبانی
enrages U عصبانی کردن
enraged U عصبانی کردن
in a wrought up state U درحال عصبانی
furious U عصبانی متلاطم
to get on one's nerve U عصبانی کردن
outrageous U عصبانی کننده
irritate U عصبانی کردن
provocative U عصبانی کننده
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
get on one's nerves <idiom> U عصبانی کردن شخص
outraged U سخت عصبانی شدن
outrages U سخت عصبانی شدن
rub some one the wrong way U کسی را عصبانی کردن
outraging U سخت عصبانی شدن
piss off <idiom> U عصبانی کردن کسی
outrage U سخت عصبانی شدن
amok U شخص عصبانی و دیوانه
give someone a piece of your mind <idiom> U عصبانی شدن از کسی
get (someone's) goat <idiom> U عصبانی کردن شخص
foam at the mouth <idiom> U خیلی عصبانی شدن
fit to be tied <idiom> U خیلی عصبانی وناامید
flare up <idiom> U یک مرتبه عصبانی شدن
down on (someone) <idiom> U از چیزی عصبانی بودن
in one's hair <idiom> U عصبانی کردن شخصی
neuropathist U متخصص ناخوشیهای عصبانی
neuropathic U وابسته بناخوشی عصبانی
blow up U ترکاندن عصبانی کردن
blow-up U ترکاندن عصبانی کردن
blow-ups U ترکاندن عصبانی کردن
He sounds angry. U او عصبانی به نظر میرسد.
crabs U جرزدن عصبانی کردن
crab U جرزدن عصبانی کردن
to get on somebody's nerves U کسی را عصبانی کردن
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
suffix notation U عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
masters U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
He got angry and banged the table. U عصبانی شد وزد روی میز
madden U عصبانی کردن دیوانه شدن
maddens U عصبانی کردن دیوانه شدن
bag of nerves U آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bundle of nerves U آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous wreck U آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous U عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
This is a red rag for me. U این من را واقعا عصبانی میکند.
Don't let it get to you. U نگذار این تو را عصبانی بکند.
make one's blood boil <idiom> U کسی را خیلی عصبانی کردن
maddened U عصبانی کردن دیوانه شدن
drive someone up a wall <idiom> U از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
He is outrageous! U او [مرد] آدم را عصبانی می کند!
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
to be mad at somebody [something] U از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com