English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no hurry U شتاب نداریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
NO VACANCIES U جا نداریم.
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
We bear no relationship to each other . U باهم نسبتی نداریم
we have no more bread U دیگر نان نداریم
we intend no harm U قصد ازار نداریم
there is no room fo rlazy boys U جا برای بچههای تنبل نداریم
We have nothing in common . U با یکدیگه وجه مشترکی نداریم
we are now quits U اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We are quits. We are even. U دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
There isnt much food in the house. U زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
We dont have it in stock . U این جنس موجود نیست ( نداریم )
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
unhurriedly U بی شتاب
speeding U شتاب
hustled U شتاب
hustles U شتاب
hustling U شتاب
acceleration lane U خط شتاب
haste U شتاب
in a hurry U در شتاب
at leisure U بی شتاب
speeds U شتاب
expedience U شتاب
pelted U شتاب
cursoriness U شتاب
pelts U شتاب
hastiness U شتاب
hustle U شتاب
hie thee U شتاب کن
pelt U شتاب
precipitation U شتاب
unhurried U بی شتاب
at full lick U با شتاب
accelerators U شتاب
acceleration U شتاب
accelerator U شتاب
expediency U شتاب
over hasty U پر شتاب
speed U شتاب
hie U شتاب کردن
hurriedness U شتاب زدگی
hying U شتاب کردن
impact acceleration شتاب ضربه ای
in a hurried state U در حال شتاب
initial acceleration U شتاب اولیه
hurrying U راندن شتاب
angular acceleration U شتاب زاویهای
angular acceleratin U شتاب زاویهای
centripetal acceleration U شتاب مرکزگرا
acceleration space U فضای شتاب
coefficient of acceleration U ضریب شتاب
accelerometer U شتاب سنج
d. haste U شتاب زیاد
electron acceleration U شتاب الکترون
acceleration time U زمان شتاب
hastener U شتاب کننده
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
linear acceleration U شتاب خطی
longitudinal acceleration U شتاب طولی
skelpit U شتاب کردن
spatchcock U با شتاب جادادن
to come along U شتاب کردن
to look sharp U شتاب کردن
to make a hurry U شتاب کردن
to make haste U شتاب کردن
transverse acceleration U شتاب عرضی
despatched U کشتن شتاب
whirry U شتاب کردن
skelp U شتاب کردن
skeet U شتاب کردن
make a push U شتاب کردن
negative acceleration U شتاب منفی
net acceleration U شتاب برایند
net acceleration U شتاب خالص
resultant acceleration U شتاب برایند
resultant acceleration U شتاب خالص
normal acceleration U شتاب عمودی
normal acceleration U شتاب قائم
positive acceleration U شتاب مثبت
post deflection acceleration U شتاب ثانوی
post haste U با شتاب فراوان
precipitateness U شتاب زدگی
previousness U شتاب زدگی
hurries U راندن شتاب
accelerated U شتاب دادن
accelerate U شتاب دادن
speeds U شتاب حرکت
speeds U میزان شتاب
speeds U شتاب کامیابی
speeding U شتاب حرکت
speeding U میزان شتاب
speeding U شتاب کامیابی
accelerates U شتاب دادن
hurries U شتاب کردن
hurriedly U از روی شتاب
tilts U شتاب پرتاب
tilted U شتاب پرتاب
tilt U شتاب پرتاب
hasty U شتاب زده
accelerating U شتاب دادن
speed U شتاب حرکت
speed U میزان شتاب
accelerators U الکترد شتاب ده
accelerators U شتاب دهنده
jot U با شتاب نوشتن
speed U شتاب کامیابی
retardation U شتاب منفی
dispatches U کشتن شتاب
dispatched U کشتن شتاب
dispatch U کشتن شتاب
despatching U کشتن شتاب
despatches U کشتن شتاب
jotted U با شتاب نوشتن
jots U با شتاب نوشتن
accelerator U الکترد شتاب ده
hurrying U شتاب کردن
accelerating electrode U الکترود شتاب ده
accelerating power U قدرت شتاب
deceleration U شتاب منفی
deceleration U شتاب کاهنده
accelerator U شتاب دهنده
acceleration of gravity U شتاب گرانش
apparent gravity U شتاب گرانی
acceleration coefficient U ضریب شتاب
acceleration of gravity U شتاب گرانی
acceleration of gravity U شتاب ثقل
acceleration of free fall U شتاب ثقل
acceleration of free fall U شتاب گرانی
accelerated particle U ذره با شتاب
hurry U شتاب کردن
hurry U راندن شتاب
apparent gravity U شتاب ثقل
acceleration due to gravity U شتاب ثقل
peremptory U شتاب امیز
acceleration principle U اصل شتاب
velocities U سرعت سیر شتاب
velocity U سرعت سیر شتاب
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
centrifugal acceleration U شتاب گریز از مرکز
decelerating electrode U الکترد شتاب گیر
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
accelerated particle U ذره شتاب دار
coefficient of acceleration U ضریب شتاب اقتصادی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
precipitately U از روی شتاب زدگی
jerk U میزان تغییر شتاب
jerked U میزان تغییر شتاب
jerking U میزان تغییر شتاب
linear accelerator شتاب دهنده خطی
jerks U میزان تغییر شتاب
ionic centrifuge U شتاب دهنده یونی
ion accelerator U شتاب دهنده یون
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
grab off U با شتاب گرفتن قاپیدن
accelerator board U تخته شتاب دهنده
post haste U بسرعت شتاب فراوان
pelt U شتاب کردن ضربه
pelted U شتاب کردن ضربه
pelts U شتاب کردن ضربه
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
electron accelerator U شتاب دهنده الکترون
accelerator catalyst U کاتالیزور شتاب دهنده
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
slow and sure U شتاب کار را خراب میکند
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
decelerete U بصورت منفی شتاب دادن
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
gals U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
coriolis acceleration U شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gal U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
sthene U واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
mush U افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
to huddle up a piece of work U کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com