English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pandurate U شبیه ویولون محدب الطرفین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
panduriform U محدب الطرفین
biconvex U محدب الطرفین
biconvex lens U عدسی محدب الطرفین
double convex lens U عدسی محدب الطرفین
panduriform U شبیه ویولون
fiddleback U شبیه ویولون
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
bilateral U متقارن الطرفین
mutually agreed to U مرضی الطرفین
zygomorphic U متقارن الطرفین
concavo concave U مقعر الطرفین
cello U ویولون سل
string bass U ویولون سل بم
fiddler U ویولون زن مزدور
fiddlers U ویولون زن مزدور
to play first f. U ویولون اول
crowder U ویولون زن مزدور
fiddlestick U ارشه ویولون
to taught violin U مشق ویولون دادن
tweedle U صدای ویولون یا کمانچه
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
kit or kit violon U ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
viola d'amore U ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> U یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
crowning U محدب
gibbous U محدب
bulgy U محدب
convex U محدب
crowned U محدب
convex U محدب گوژ
camber weld U جوش محدب
pulvinate U محدب نازبالشی
pulvinated U نازبالشی محدب
convexo convex U ازدوسو محدب
convexo concave U محدب ومقعر
quasi convex U نیمه محدب
convex slope U شیب محدب
convex mirror U اینه محدب
convex lens U عدسی محدب
convexty U بشکل محدب
quasi convex U شبه محدب
pulvinated frieze U کتیبه کوژ یا محدب
knull U [تزئین محدب شکل]
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
convex fillet weld U جوش مغزی محدب
crown gear U چرخ دنده محدب
convexly U حالت محدب داشتن
gibbously U بطور محدب یا قوز
quasi convex function U تابع نیمه محدب
quasi convex function U تابع شبه محدب
convex set U مجموعه محدب [ریاضی]
spherical faceplate U صفحه محدب تلویزیون
condenser U الت تقصیر عدسی محدب
burning glass U عدسی محدب یاایینه مقعر
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
bowtelle U [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles U لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtell U [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncle U لعلی که تراش محدب داشته باشد
biconvex U بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart U [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
meniscus U سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon U اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
ro round off U کاو کردن محدب کردن
personator U شبیه
nearing U شبیه
more like;most like U شبیه تر
similar U شبیه
luteous U شبیه گل
akin <adj.> U شبیه
womanlike U شبیه زن
papilionaceous U شبیه
related <adj.> U شبیه
simile U شبیه
similes U شبیه
analogous U شبیه
similar <adj.> U شبیه
simulant U شبیه
feathery U شبیه به پر
alike <adj.> U شبیه
similar to that U شبیه به ان
like <adj.> U شبیه
similiar U شبیه
wifelike U شبیه زن
imitations U شبیه
imitation U شبیه
nearest U شبیه
make U شبیه
medals U شبیه
medal U شبیه
pygidial U شبیه دم
nears U شبیه
nearer U شبیه
neared U شبیه
near- U شبیه
near U شبیه
quasi U شبیه
anthoid U شبیه به گل
makes U شبیه
encephaloid U شبیه مغز
fiddleback U شبیه کمانچه
assonant U شبیه در صدا
dermoidal U شبیه پوست
dermoid U شبیه پوست
epithelial U شبیه بشرهای
farfetched U شبیه بعید
b U هرشکلی شبیه به B
woodsy U شبیه چنگل
epithelioid U شبیه بشرهای
ghostliness U شبیه به روح
waterish U هر چیزی شبیه اب
wavelike U شبیه موج
bovine U شبیه گاو
whippy U شبیه شلاق
for all the world like U کاملا` شبیه
astral U شبیه ستاره
crystalloid U شبیه بلور
cervine U شبیه گوزن
carinal U شبیه زورق
oleaginous U شبیه روغن
butyraceous U شبیه کره
simulated U شبیه ساخته
stellar U شبیه ستاره
nebulous U شبیه سحاب
adrenergic U شبیه ادرنالین
aliform U شبیه بال
alkaloid U شبیه قلیا
eugenoid U شبیه اوگانا
argillaceous U شبیه خاک رس
taffia U مشروبی شبیه رم
chartaceous U شبیه کاغذ
chochleate U شبیه صدف
alike U شبیه یکسان
airily U شبیه هوا
like U شبیه همچون
liked U شبیه همچون
likes U شبیه همچون
popish U شبیه کاتولیک
claustral U شبیه حجره
computer simulation U شبیه سازی
citied U شبیه شهر
chylaceous U شبیه کیلوس
berrylike U شبیه توت
plexiform U شبیه شبکه
uncial U شبیه یک دوازدهم
reniform U شبیه کلیه
rhizome U شبیه ریشه
rooty U شبیه ریشه
the profession U اهل شبیه
the drama U فن شبیه سازی
sagittate U شبیه تیر
the d. U فن شبیه سازی
quasi easement U حق شبیه به حق ارتفاق
sulphurous U شبیه گوگرد
psittaceous U شبیه طوطی
plexiform U شبکهای شبیه رگ
plumy U شبیه پر کرکی
polypose U شبیه بواسیرلحمی
polypous U شبیه بواسیرلحمی
trapezium U شبیه ذوذنقه
tonsillar U شبیه لوزتین
prismoidal U شبیه منشور
protean U شبیه Proteus
scotic U شبیه اسکاتلندیها
screwlike U شبیه اچار
spatulate U شبیه مرهم کش
spheroid U شبیه کره
splenoid U شبیه به طحال
susurrus U شبیه نجوا
susurrous U شبیه نجوا
stomatic U شبیه دهان
stubbly U شبیه کاهبن
styloid U شبیه نیزه
spathulate U شبیه مرهم کش
soupy U شبیه ابگوشت
sylphlike U شبیه جن هوایی
sculpturesque U شبیه مجسمه
semblable U شباهت شبیه
take after U شبیه بودن
tafia U مشروبی شبیه رم
shrubby U شبیه بوته
sloughy U شبیه دله
snakelike U شبیه مار
snuffy U شبیه انفیه
sulfurous U شبیه گوگرد
goosey U شبیه غاز
vaulty U شبیه طاق
keel shaped U شبیه ته کشتی
lacertilian U شبیه مارمولک
vapory U شبیه بخار
ursine U شبیه خرس
ungual U سم دار شبیه سم
libriform U شبیه لیف
liker to god than man U شبیه تر بخداتاادم
vee U شبیه حرف v
ichthyoid U شبیه ماهی
vermiform U شبیه کرم
goosy U شبیه غاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com