Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geomorphic
U
شبیه بزمین زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
aground
U
بزمین
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
ground
U
بزمین نشستن
land
U
بزمین نشستن
fell
U
بزمین زدن
felling
U
بزمین زدن
to set down
U
بزمین گذاشتن
fells
U
بزمین زدن
set down
U
بزمین گذاشتن
to measure one'd length
U
رو بزمین خوابیدن
to cast down
U
بزمین زدن
to lick the dust
U
بزمین خوردن
land vi
U
بزمین رسیدن
To fall head first .
U
با سر بزمین خوردن
To stamp the ground .
U
با پا بزمین کوبیدن
to hurl down
U
بزمین زدن
to knock down
U
بزمین زدن
landed
U
وابسته بزمین
overbear
U
بزمین زدن
to hew down
U
بزمین افکندن
to laylow
U
بزمین زدن
felled
U
بزمین زدن
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
knock down
U
باضربت بزمین کوبیدن
to clatter down
U
با صدا بزمین افتادن
rootle
U
پوز بزمین زدن
captive balloon
U
بالون بزمین بسته
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
the horse paws the ground
U
اسب سم بزمین میزنند
to bring to ruin
U
فناکردن بزمین زدن
landings
U
بزمین نشستن هواپیما
lobbed
U
چیزی راسنگین بزمین زدن
floor
U
بزمین زدن شکست دادن
lobs
U
چیزی راسنگین بزمین زدن
lob
U
چیزی راسنگین بزمین زدن
floored
U
بزمین زدن شکست دادن
floors
U
بزمین زدن شکست دادن
fall out
U
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
trailers
U
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer
U
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
to lay by the heels
U
در بند نهادن بزمین زدن
handstands
U
دست ها بزمین وپاهادر هوا
stratus
U
ابر گسترده ونزدیک بزمین
handstand
U
دست ها بزمین وپاهادر هوا
lobbing
U
چیزی راسنگین بزمین زدن
to lay down ones arms
U
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
kite balloon
U
یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
ventre a terre
U
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
to knock down
U
زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
land tie
U
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves
U
بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
sublunar
U
زمینی
landed a
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
sub astral
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
terrene
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
earth-bound
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
territorial
U
زمینی
agrarian
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
earthly
U
زمینی
floor lamp
U
اباژور زمینی
ground liaison
U
رابط زمینی
terrain corridor
U
دالان زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
tellurian matter
U
ماده زمینی
army attache
U
وابسته زمینی
ground return
U
بازتاب زمینی
ground return
U
برگشت زمینی
subterraneous
U
زیر زمینی
suberranean
U
زیر زمینی
apogee
U
اوج زمینی
ground antenna
U
انتن زمینی
earth antenna
U
انتن زمینی
antenna ground
U
انتن زمینی
ground speed
U
سرعت زمینی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
terraqueous
U
زمینی ودریایی
ground position
U
موقعیت زمینی
graze burst
U
ترکش زمینی
ground circuit
U
مدار زمینی
ground control
U
کنترل زمینی
bonus pass
U
پاس زمینی
ground fire
U
تیر زمینی
terrain return
U
اکوی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
ground nut
U
بادام زمینی
ground observer
U
دیدبان زمینی
ground position
U
ایستگاه زمینی
terrestrial refraction
U
شکست زمینی
terrestrial radiation
U
تابشهای زمینی
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
ground surveillance
U
تجسس زمینی
groundnuts
U
بادام زمینی
groundnut
U
بادام زمینی
terrestrial
U
وضعیت زمینی
land combat
U
نبرد زمینی
tater
U
سیب زمینی
praties
U
سیب زمینی
murphy
U
سیب زمینی
earthy
U
زمینی دنیوی
potatoes
U
سیب زمینی
potato
U
سیب زمینی
mail gram
U
پست زمینی
peanut
U
بادام زمینی
peanut
U
پسته زمینی
peanuts
U
بادام زمینی
peanuts
U
پسته زمینی
land mine
U
مین زمینی
land forces
U
نیروی زمینی
ground track
U
مسیر زمینی
overland mail
U
پست زمینی
ground wave
U
موج زمینی
ground waves
U
امواج زمینی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
groundling
U
گیاه زمینی
earth nut
U
بادام زمینی
perigee
U
حضیض زمینی
hypogeal
U
زیر زمینی
hypogeous
U
زیر زمینی
hypogean
U
زیر زمینی
infernal regions
U
دیارزیر زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
land tail
U
بنه زمینی
monkey nut
U
بادام زمینی
armies
U
نیرو زمینی
gully
U
دالان زمینی
gullies
U
دالان زمینی
landmines
U
مین زمینی
gulleys
U
دالان زمینی
landmine
U
مین زمینی
army
U
نیرو زمینی
floor lamp
[American]
U
آباژور زمینی
standard lamp
[British]
U
آباژور زمینی
standard lamps
[British]
U
آباژورهای زمینی
floor lamps
[American]
U
آباژورهای زمینی
hotpots
U
آبگوشت سیب زمینی
rootstock
U
ساقه زیر زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
chipmunks
U
موش خرمای زمینی
asphaltum
U
قیر زمینی اسفالت
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
mashed potatoes
U
پوره سیب زمینی
potatoes
U
انواع سیب زمینی
ground visibility
U
میزان دید زمینی
hotpot
U
آبگوشت سیب زمینی
crisps
U
سیب زمینی برشته
subway
U
ترن زیر زمینی
subway
U
راه زیر زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
ground power unit
U
واحد قدرت زمینی
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
pignut
U
یکنوع بادام زمینی
subways
U
راه زیر زمینی
subways
U
ترن زیر زمینی
sweet potato
U
سیب زمینی شیرین
crispest
U
سیب زمینی برشته
rhizmatous
U
مانندساقه زیر زمینی
crisper
U
سیب زمینی برشته
crisp
U
سیب زمینی برشته
surveys
U
نقشه برداری زمینی
surveyed
U
نقشه برداری زمینی
terrestrial
U
زمینی مربوط به زمین
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
survey
U
نقشه برداری زمینی
sweet potatoes
U
سیب زمینی شیرین
armies
U
ارتش نیروی زمینی
ground survey
U
نقشه برداری زمینی
landmarks
U
علامت مشخصه زمینی
tellurous
U
دارای تلوریوم زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com